دیکشنری تخصصی

mixed nuisance

<hr> (حساب) عدد کسری، عد کسری، عدد برخه دار

(حساب) عدد کسری، عد کسری، عدد برخه دار

mixed number

mixed or base crude or mixed base or mixed base

mixed or layer mineral

mixed ore

mixed partial derivative

mixed partial derivatives of the second order

mixed periodic

mixed periodic fraction

mixed poisson process

mixed potential

mixed product

mixed progressive flow

mixed radix number

mixed recurrent

mixed recurrent fraction

mixed recurring

mixed recurring continued fraction

mixed reservoir

mixed rock

mixed route

mixed sample

mixed sampling

mixed shoddy yarn

mixed signal

mixed strategy

mixed system

mixed tensor

mixed tide

mixed volatile

<hr> معنی : مخلوط کن، امیزنده <hr> معانی دیگر : (آدم) خوش برخورد، معاشرتی، خوش سلوک، سر و زبان دار، مردم دار، (دستگاه برقی یا دستی برای مخلوط کردن اجزای خوراک) آمیزگر، (ماشین ویژه ی مخلوط کردن رنگ ها یا ملاط و غیره) همزن، مهمانی رقص یا جشن برای آشناسازی مردم با یکدیگر، (کسی که کارش درهم آمیختن صداها و هماهنگ کردن منابع صوتی یا بصری و ضبط آنها روی نوار و غیره است) هم گذار

معنی : مخلوط کن، امیزنده معانی دیگر : (آدم) خوش برخورد، معاشرتی، خوش سلوک، سر و زبان دار، مردم دار، (دستگاه برقی یا دستی برای مخلوط کردن اجزای خوراک) آمیزگر، (ماشین ویژه ی مخلوط کردن رنگ ها یا ملاط و غیره) همزن، مهمانی رقص یا جشن برای آشناسازی مردم با یکدیگر، (کسی که کارش درهم آمیختن صداها و هماهنگ 

mixer

mixer chamber

mixer circuit

mixer efficiency

mixer sound

mixer transistor

mixer valve

mixes

<hr> معنی : خلط <hr> معانی دیگر : امیزش، مخلوط کردن، بهم زدن، امیختن علوم مهندسى : امیختگى معمارى : در هم ریختن

معنی : خلط معانی دیگر : امیزش، مخلوط کردن، بهم زدن، امیختن علوم مهندسى : امیختگى معمارى : در هم ریختن

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی