دیکشنری تخصصی

palsa

palsen

palte tectonic

paludal or paludous or paludous or palustral

paludification or peat formation or peat formation

paludous or paludal or paludal

palustrine

palygorskite

palygorskite or attapulgite or attapulgite

palyniferous

palynofacies

palynoflora

<hr> (گیاه شناسی) گرده شناسی، هاگ شناسی، گرده افشانی شناسی، مبحک گرده افشانی

(گیاه شناسی) گرده شناسی، هاگ شناسی، گرده افشانی شناسی، مبحک گرده افشانی

palynology

palynomorph

palynostraitigraphy

<hr> مخفف: رساله، جزوه، سرباز گشنیزی

مخفف: رساله، جزوه، سرباز گشنیزی

pam fm

<hr> جلگه پهناورسبزو بى درخت درجنوب رود درامریکاى جنوبى، مرغزار، چمنزار

جلگه پهناورسبزو بى درخت درجنوب رود درامریکاى جنوبى، مرغزار، چمنزار

pampa

<hr> (آرژانتین - باد سردی که از جانب کوه های آند می وزد) باد پامپرو، باد سردی که از کوه های سوی اقیانوس اطلس می وزد

(آرژانتین - باد سردی که از جانب کوه های آند می وزد) باد پامپرو، باد سردی که از کوه های سوی اقیانوس اطلس می وزد

pampero

<hr> معنی : تغار، جمجمه، قاب، کفه، کفه ترازو، روغن داغکن، گودال اب، ماهی تابه، بباد انتقاد گرفتن، بهم پیوستن، بهم جور کردن، استخراج کردن <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان - دارگونه ی دشت و جنگل و وحوش که پاها و گوش های او مانند بز بود) پن (رومی ها به او می گفتند: faunus)، پیشوند: همه، سراسر، پان [pantheism یا panchromatic یا pan-american]، (ظرف پهن و کم ژرفا و بی در) تابه، لگنچه، تشتک، ساج، تاوه، تاس، بشقابک، کاسه، پیاله، (امریکا - عامیانه) خرده گرفتن، انتقاد کردن، (با لاوک یا تشتک) شن را شستن و طلای آن را جدا کردن، زرگیری کردن، (شن و ریگ) زر دادن، طلا داشتن، هر چیز تشت مانند: (معدن طلا و غیره) لاوک، (ترازو) کفه، (بنایی) کپه، (تفنگ و تپانچه) پستانک، فرو رفتگی زمین، چاله، گودال، پوسته ی سخت خاک (که آب به سختی در آن نفوذ می کند)، یخ شناور، (امریکا - خودمانی) صورت، چهره، در تاوه پختن (یا سرخ کردن یا بو دادن)، (هندوستان) پان، برگ تنبول، تنبول، دوربین را به طور افقی حرکت دادن، چرخاندن، (دوربین فیلم برداری و غیره)، چرخش (دوربین)، مخفف: نیترات پراکسی استیل، مخفف: پاناما، روغن داهکن، افسانه یونان خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان، سر&nbsp; کردن، متصل کردن، پیشوندی

معنی : تغار، جمجمه، قاب، کفه، کفه ترازو، روغن داغکن، گودال اب، ماهی تابه، بباد انتقاد گرفتن، بهم پیوستن، بهم جور کردن، استخراج کردن معانی دیگر : (اسطوره ی یونان - دارگونه ی دشت و جنگل و وحوش که پاها و گوش های او مانند بز بود) پن (رومی ها به او می گفتند: faunus)، پیشوند: همه، سراسر، پان [pantheism یا

pan and scan method

pan and tilt

pan and tilt head

pan coefficient

pan down ro up

pan european

pan filter

pan genetic

pan glass

pan indudced

pan left

pan master from colour

pan matrix

pan mixer

pan movement

pan right

pan shot

pan type mixer

panabase or tetrahedrite or tetrahedrite

panakryl

<hr> معنی : کشور جمهوری پاناما <hr> معانی دیگر : کشور پاناما (پایتخت: 77080 - panama city کیلومتر مربع)

معنی : کشور جمهوری پاناما معانی دیگر : کشور پاناما (پایتخت: 77080 - panama city کیلومتر مربع)

واژه های حرف "p" - دیکشنری تخصصی