دیکشنری تخصصی

separated bikeway

separated kernel

separated set

separated sets

separated sound track

separated variables

<hr> معنی : فردا <hr> معانی دیگر : جداگانه، جداجدا، سواسوا، فردافرد، علیحده

معنی : فردا معانی دیگر : جداگانه، جداجدا، سواسوا، فردافرد، علیحده

separately

separately continuous bilinear mapping

separately excited

<hr> معنی : جدا سازی، فاصل، حاجز، جدا ساز <hr> معانی دیگر : جدا سازی

معنی : جدا سازی، فاصل، حاجز، جدا ساز معانی دیگر : جدا سازی

separating

separating family

separating hyperplane theorem

separating vector

<hr> معنی : جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت <hr> معانی دیگر : جداسازی، دسته بندی، دسته دسته سازی، سواکردن، دوری از معشوق یا عزیزان، انشعاب، تفرقه، انتزاع، اعتزال، (خدمت به ویژه در ارتش) انفصال، اخراج، خاتمه خدمت، برکناری، شکاف، درز، فاصله، (استخوان و مفصل) دررفتگی، (ازدواج) متارکه، حائل

معنی : جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت معانی دیگر : جداسازی، دسته بندی، دسته دسته سازی، سواکردن، دوری از معشوق یا عزیزان، انشعاب، تفرقه، انتزاع، اعتزال، (خدمت به ویژه در ارتش) انفصال، اخراج، خاتمه خدمت، برکناری، شکاف، درز، فاصله، (استخوان و مفصل) دررفتگی، (ازدواج) متارکه، حائل

separation

separation axiom

separation circuit

separation constant

separation density

separation equation

separation factor

separation master

separation method

separation negative

separation of a set

separation of interfering substances

separation of means

separation of pair

separation of powers principle of

separation of ratio

separation of variables

separation point

separation positive

separation theorem

<hr> معنی : تفکیک کننده، جدا ساز، الت خامه گیری، دستگاه تجزیه، فارق، خامه گیر <hr> معانی دیگر : (شخص یا دستگاه) جداساز، جداگر، دستگاه کره گیری

معنی : تفکیک کننده، جدا ساز، الت خامه گیری، دستگاه تجزیه، فارق، خامه گیر معانی دیگر : (شخص یا دستگاه) جداساز، جداگر، دستگاه کره گیری

separator

separator oil

separatory funnel

separting weir

separtion

seperation filter

seperation loss

<hr> معنی : رنگ قرمز قهوهای، رنگ سوبیایی، سیبیا وسوبیا <hr> معانی دیگر : (رنگ) قهوه ای مایل به سرخ تیره، سپیداجی، سیبیایی

معنی : رنگ قرمز قهوهای، رنگ سوبیایی، سیبیا وسوبیا معانی دیگر : (رنگ) قهوه ای مایل به سرخ تیره، سپیداجی، سیبیایی

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی