انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی، مکتب حروفیون <hr> معانی دیگر : آیین نهان گرایی برخی یهودیان قرون وسطی، نهان گرایی، هر پنداره ی سری و رمزی

معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی، مکتب حروفیون معانی دیگر : آیین نهان گرایی برخی یهودیان قرون وسطی، نهان گرایی، هر پنداره ی سری و رمزی

cabalism

cabalisms

<hr> معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی

معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی

cabalistic

cabalistical

cabalistically

caball

caballed

caballeria

<hr> (اسپانیایی) آقا، رادمرد، جوانمرد، سوار، ملازم بانو

(اسپانیایی) آقا، رادمرد، جوانمرد، سوار، ملازم بانو

caballero

caballine

caballing

caballos

cabals

<hr> علوم هوایى : طرز قرار گرفتن پایه ها بصورت هرمى براى نگه داشتن بال بالاى بدنه

علوم هوایى : طرز قرار گرفتن پایه ها بصورت هرمى براى نگه داشتن بال بالاى بدنه

caban

<hr> معنی : خانه کوچک، کابین، کلبه <hr> معانی دیگر : کاشانه

معنی : خانه کوچک، کابین، کلبه معانی دیگر : کاشانه

cabana

cabane

<hr> معنی : میخانه، میکده، کاباره، شادخانه <hr> معانی دیگر : کاباره (رستورانی که در آن مطرب و رقص و نمایش کوتاه هم هست)، رامشگاه

معنی : میخانه، میکده، کاباره، شادخانه معانی دیگر : کاباره (رستورانی که در آن مطرب و رقص و نمایش کوتاه هم هست)، رامشگاه

cabaret

cabaretier

cabarets

cabasa

cabasset

cabassous

<hr> معنی : کلم، دله دزدی، رشد پیدا کردن، کش رفتن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم (brassica oleracea و brassica capitata از خانواده ی crucifer)، کرنب، جوانه یا شکوفه ی برخی نخل ها (که خوراکی است)، کلم پیچ، (خودمانی) اسکناس، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) دزدیدن، بلند کردن، رشد پیدا کردن مثل سرکلم

معنی : کلم، دله دزدی، رشد پیدا کردن، کش رفتن معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم (brassica oleracea و brassica capitata از خانواده ی crucifer)، کرنب، جوانه یا شکوفه ی برخی نخل ها (که خوراکی است)، کلم پیچ، (خودمانی) اسکناس، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) دزدیدن، بلند کردن، رشد پیدا کردن مثل سرکلم

cabbage

cabbage bark

cabbage bug

<hr> (جانورشناسی) پروانه ی کلم (pieris rapae)

(جانورشناسی) پروانه ی کلم (pieris rapae)

cabbage butterfly

cabbage palm

cabbage palmetto

cabbage rose

cabbage tree

cabbaged

cabbagehead

cabbageheadedness

cabbagelike

cabbages

cabbagetown

cabbagewood

cabbageworm

cabbaging

cabbagy

<hr> معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: cabala، علوم اسرار امیز از قبیل علم ارواح

معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی معانی دیگر : رجوع شود به: cabala، علوم اسرار امیز از قبیل علم ارواح

واژه های حرف "c" - انگلیسی به فارسی