انگلیسی به فارسی

da'wah

daalder

<hr> معنی : تکه، قطعه، اندکی، ضربت مختصر، تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن <hr> معانی دیگر : مخفف: فرهنگ زیست نامه های امریکاییان، با ضربه (های) تند و خفیف زدن، آهسته زدن، لمس کردن، (تند ولی به طور سطحی و سبک) مالیدن، (مقدار بسیار کم) کمی، یک خرده، یک ذره، ضربه (تند و سطحی و سبک)، زنش، (جانورشناسی) ماهی لیماند (انواع ماهی های پهن و کرانه زی به ویژه limanda proboscidea)، (انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی، با چیزنرمی کسی رازدن یانوازش کردن

معنی : تکه، قطعه، اندکی، ضربت مختصر، تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن معانی دیگر : مخفف: فرهنگ زیست نامه های امریکاییان، با ضربه (های) تند و خفیف زدن، آهسته زدن، لمس کردن، (تند ولی به طور سطحی و سبک) مالیدن، (مقدار بسیار کم) کمی، یک خرده، یک ذره، ضربه (تند و سطحی و سبک)، زنش، (ج

<hr> (انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج

(انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صد مرده حلاج

dab hand

dabb

dabba

dabbed

<hr> نم زدن، ضربه زدن، رنگ زدن، الت نم زدن

نم زدن، ضربه زدن، رنگ زدن، الت نم زدن

dabber

dabbers

<hr> پرداخت کردن سنگ معمارى : نم زدن

پرداخت کردن سنگ معمارى : نم زدن

dabbing

<hr> معنی : نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن <hr> معانی دیگر : (با پاشیدن یا فرو کردن) نم زدن، (به ویژه با دست) با آب بازی کردن، شلپ شلوپ کردن، (با: at یا in) ور رفتن، (به طور سطحی و تفننی) کار کردن، (از روی بلهوسی) به کاری پرداختن، (دست یا انگشت خود را کمی در آب) فرو کردن و درآوردن، (کمی) خیس کردن، (کمی) آغشتن، کم کم تر کردن

معنی : نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن معانی دیگر : (با پاشیدن یا فرو کردن) نم زدن، (به ویژه با دست) با آب بازی کردن، شلپ شلوپ کردن، (با: at یا in) ور رفتن، (به طور سطحی و تفننی) کار کردن، (از روی بلهوسی) به کاری پرداختن، (دست یا انگشت خود را 

dabble

dabbled

<hr> دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می

دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می

dabbler

dabbling duck

dabblingly

dabblingness

dabblings

dabby

<hr> (جانور شناسی) اسفرود بی دم (podiceps ruficollis - پرنده ی کوچک بومی اروپا)، ش اسفرود بی دم یا مرغابی شانه بسر

(جانور شناسی) اسفرود بی دم (podiceps ruficollis - پرنده ی کوچک بومی اروپا)، ش اسفرود بی دم یا مرغابی شانه بسر

dabchick

dabchicks

dabih

dabitis

dablet

daboia

daboya

dabs

<hr> (انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صدمرده حلاج، کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است

(انگلیس - عامیانه) ماهر، دارای ید طولی (در کاری)، صدمرده حلاج، کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است

dabster

dabsters

dabuh

dacca

<hr> (جانور شناسی) کپور آب شیرین (انواع ماهی های کپور کوچک و آب شیرین زی به ویژه جنس های phoxinus و rhinichthys)، یکجورماهی گول، ماهی ریزقنات

(جانور شناسی) کپور آب شیرین (انواع ماهی های کپور کوچک و آب شیرین زی به ویژه جنس های phoxinus و rhinichthys)، یکجورماهی گول، ماهی ریزقنات

dace

dacelo

dacelonine

<hr> معنی : ویلا، خانه ییلاقی <hr> معانی دیگر : (روسی) کلبه ی تابستانی

معنی : ویلا، خانه ییلاقی معانی دیگر : (روسی) کلبه ی تابستانی

dacha

dachas

dachs

<hr> سگ داکس هوند، سگ پا کوتاه

سگ داکس هوند، سگ پا کوتاه

dachshund

dachshunde

dachshunds

dachsie

<hr> (عهد باستان) سرزمین داسیا (کشور رومانی امروزی)

(عهد باستان) سرزمین داسیا (کشور رومانی امروزی)

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی