انگلیسی به فارسی

dadenhudd

dading

<hr> (معماری)، بخش پایین دیوار (که با چوب یا رنگ متفاوتی آذین شده است)، (پایه ی مجسمه) بدنه، دارای چنین شیاری کردن

(معماری)، بخش پایین دیوار (که با چوب یا رنگ متفاوتی آذین شده است)، (پایه ی مجسمه) بدنه، دارای چنین شیاری کردن

dado

dado plane

dadoed

dadoing

dados

dadouchos

dadoxylon

dads

dadu

daduchus

dadupanthi

<hr> مخفف: فرهنگ انگلیسی امریکایی (انگلیسی متداول در امریکا)

مخفف: فرهنگ انگلیسی امریکایی (انگلیسی متداول در امریکا)

<hr> (کاربرد ادبی) عالی، خوش ساخت، ظریف و زیبا، شاهکار، باهنر، دارای هوش اختراع، پیچیده، لابلا

(کاربرد ادبی) عالی، خوش ساخت، ظریف و زیبا، شاهکار، باهنر، دارای هوش اختراع، پیچیده، لابلا

daedal

daedalea

daedalean

daedaleous

daedalian

daedalian or daedalean

daedalic

daedalidae

daedalist

daedaloid

<hr> (اسطوره ی یونان) ددالوس (ددال) معمار افسانه ای که لابیرنت جزیره ی کرت را ساخت، افسانه یونان نام معماری که ساختمان پرپیچ و خم جزیره کرت را ساخت

(اسطوره ی یونان) ددالوس (ددال) معمار افسانه ای که لابیرنت جزیره ی کرت را ساخت، افسانه یونان نام معماری که ساختمان پرپیچ و خم جزیره کرت را ساخت

daedalus

daekon

<hr> <b>معنی</b> : شیطان، دیو، روح پلید، جنی، اهریمن <hr> <b>معانی دیگر</b> : (اسطوره ی یونان) دیمون (موجوداتی که مانند فرشته ها در مذاهب امروزی مقامی بین خدایان و انسان ها داشتند)، دیو (بیشتر demon می نویسند)، روان، نیروی الهام بخش، روح، قریحه، افسانه یونان خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده

معنی : شیطان، دیو، روح پلید، جنی، اهریمن معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) دیمون (موجوداتی که مانند فرشته ها در مذاهب امروزی مقامی بین خدایان و انسان ها داشتند)، دیو (بیشتر demon می نویسند)، روان، نیروی الهام بخش، روح، قریحه، افسانه یونان خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده

daemon

daemonelix

daemones

daemonian

daemonic

daemonies

daemonistic

daemons

daemonurgist

daemonurgy

daemony

daer

<hr> (اسکاتلند) خود را به خریت زدن، مسخره بازی در آوردن، لودگی کردن، (قدیمی) جا خالی دادن، دفع کردن، کنار زدن، ضعیف النفس، ساده دل، ترسو، خود را به نادانی زدن

(اسکاتلند) خود را به خریت زدن، مسخره بازی در آوردن، لودگی کردن، (قدیمی) جا خالی دادن، دفع کردن، کنار زدن، ضعیف النفس، ساده دل، ترسو، خود را به نادانی زدن

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی