انگلیسی به فارسی

dendrobatinae

dendrobe

dendroceratina

dendroceratine

dendrochirota

dendrochronologically

dendrochronologist

<hr> (تعیین تاریخ رویدادها و شناخت آب و هوای گذشته از راه مطالعه ی حلقه های تنه ی درخت) دارزمان شناسی، دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقه های متشکله در چوب درختان

(تعیین تاریخ رویدادها و شناخت آب و هوای گذشته از راه مطالعه ی حلقه های تنه ی درخت) دارزمان شناسی، دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقه های متشکله در چوب درختان

dendrochronology

dendroclastic

dendrocoele

dendrocoelous

dendrocygna

dendrodic

dendrodont

dendrodra

dendroeca

dendrogaea

dendrograph

dendrography

dendrohyrax

dendroica

<hr> معنی : بشکل درخت، درخت مانند، شجری <hr> معانی دیگر : (درخت شکل) داردیس، دارین، درخت سان، شبه شجری

معنی : بشکل درخت، درخت مانند، شجری معانی دیگر : (درخت شکل) داردیس، دارین، درخت سان، شبه شجری

dendroid

dendroidal

dendroidea

dendrolater

dendrolatry

dendrolene

dendrolite

dendrologic

dendrological

dendrologist

dendrologous

<hr> معنی : درخت شناسی، شجرشناسی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی - شناخت درختان و رده بندی آنها) دارشناسی

معنی : درخت شناسی، شجرشناسی معانی دیگر : (گیاه شناسی - شناخت درختان و رده بندی آنها) دارشناسی

dendrology

dendrometer

<hr> روانشناسى : دندریت <hr> dendron _ پسوند: دار، درخت، سازواره ی درخت مانند [rhododendron]

روانشناسى : دندریت dendron _ پسوند: دار، درخت، سازواره ی درخت مانند [rhododendron]

dendron

dendrons

dendrophagous

dendrophile

dendrophilous

<hr> معنی : دهکده، دره <hr> معانی دیگر : (تپه ی شنی مجاور ساحل دریا) تلماسه ی کرانه، کران تلماسه، سرخپوست دنی (قبیله ی دنی در شمال کانادا زیست می کند)، انگلیس دره

معنی : دهکده، دره معانی دیگر : (تپه ی شنی مجاور ساحل دریا) تلماسه ی کرانه، کران تلماسه، سرخپوست دنی (قبیله ی دنی در شمال کانادا زیست می کند)، انگلیس دره

dene

<hr> انکار، حاشا، ناخستویی، واسرنگی، ارندان، نفی

انکار، حاشا، ناخستویی، واسرنگی، ارندان، نفی

denegation

denehole

denervate

<hr> روانشناسى : عصب بردارى

denervation

denes

deneutralization

<hr> (پزشکی) دانگ، تب استخوان شکن (بیماری عفونی نواحی حاره که توسط پشه پراکنده می شود)

(پزشکی) دانگ، تب استخوان شکن (بیماری عفونی نواحی حاره که توسط پشه پراکنده می شود)

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی