انگلیسی به فارسی

economicalness

<hr> معنی : علم اقتصاد، اقتصادیات <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد) علم اقتصاد، مانبد شناسی، عوامل اقتصادی، مانبدگان

معنی : علم اقتصاد، اقتصادیات معانی دیگر : (با فعل مفرد) علم اقتصاد، مانبد شناسی، عوامل اقتصادی، مانبدگان

economics

economics department

economies

<hr> (اقتصاد) صرفه جویی مقیاس (فرآوری زیاد که با ازدیاد فروش و کم شدن قیمت همراه است)، اقتصاد کلان، تولید (یا خرید و غیره) در سطح بالا (که ارزانتر در می آید)

(اقتصاد) صرفه جویی مقیاس (فرآوری زیاد که با ازدیاد فروش و کم شدن قیمت همراه است)، اقتصاد کلان، تولید (یا خرید و غیره) در سطح بالا (که ارزانتر در می آید)

economies of scale

economise

economised

economiser

economising

<hr> بازرگانى : اقتصادگرائى

بازرگانى : اقتصادگرائى

economism

<hr> معنی : متخصص اقتصاد، خانه دار <hr> معانی دیگر : دانشمند علم اقتصاد، مانبدشناس، اقتصاددان

معنی : متخصص اقتصاد، خانه دار معانی دیگر : دانشمند علم اقتصاد، مانبدشناس، اقتصاددان

economist

economists

<hr> (رعایت) بازرگانى : رعایت اصول اقتصادى

(رعایت) بازرگانى : رعایت اصول اقتصادى

economization

<hr> معنی : صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن <hr> معانی دیگر : کم گساری کردن، کم مصرف کردن، امساک کردن

معنی : صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن معانی دیگر : کم گساری کردن، کم مصرف کردن، امساک کردن

economize

economized

<hr> معنی : پس انداز کن <hr> معانی دیگر : صرفه جویی کننده، الت صرفه جویی

معنی : پس انداز کن معانی دیگر : صرفه جویی کننده، الت صرفه جویی

economizer

economizers

economizes

economizing

<hr> معنی : علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی <hr> معانی دیگر : وضع اقتصادی، مانبد، میانکاری، ساختار تولیدی و مالی، طرز کار و سازمان، عملکرد، کارکرد، کم گساری (مصرف عاقلانه و بدون ضایعات و غیره)، ارزان، مقرون به صرفه، صرفه جویانه، کم مصرف، کم خرج

معنی : علم اقتصاد، اقتصاد، صرفه جویی معانی دیگر : وضع اقتصادی، مانبد، میانکاری، ساختار تولیدی و مالی، طرز کار و سازمان، عملکرد، کارکرد، کم گساری (مصرف عاقلانه و بدون ضایعات و غیره)، ارزان، مقرون به صرفه، صرفه جویانه، کم مصرف، کم خرج

economy

economy class

economy of scale

ecophobia

ecophysiological

ecophysiology

ecorch

ecorche

ecorticate

<hr> مخفف: شورای اقتصادی و اجتماعی (سازمان ملل)

مخفف: شورای اقتصادی و اجتماعی (سازمان ملل)

ecosoc

<hr> (زیست بوم شناسی - زیست شناسی) بوم گونه

(زیست بوم شناسی - زیست شناسی) بوم گونه

ecospecies

ecospecific

ecospecifically

<hr> (زیست شناسی) بوم سپهر، اکوسفر (biosphere هم می گویند)

(زیست شناسی) بوم سپهر، اکوسفر (biosphere هم می گویند)

ecosphere

ecossaise

ecostate

<hr> (زیست بوم شناسی - زیست شناسی) اکوسیستم، بوم سازگان (همزیستی و وابستگی جانوران و گیاهان و ترکیزه های یک ناحیه و رابطه ی آنها با عوامل شیمیایی و غیره)، بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد

(زیست بوم شناسی - زیست شناسی) اکوسیستم، بوم سازگان (همزیستی و وابستگی جانوران و گیاهان و ترکیزه های یک ناحیه و رابطه ی آنها با عوامل شیمیایی و غیره)، بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد

ecosystem

ecosystems

ecoterrorism

ecotonal

<hr> (زیست شناسی) بوم کشینه (حد فاصل بین دو بوم سازگان که حاوی موجودات هر دو بوم سازگان بوده و ضمنا دارای جانوران و گیاهان ویژه ی خود نیز می باشد)، زیست شناسى : کناربوم

(زیست شناسی) بوم کشینه (حد فاصل بین دو بوم سازگان که حاوی موجودات هر دو بوم سازگان بوده و ضمنا دارای جانوران و گیاهان ویژه ی خود نیز می باشد)، زیست شناسى : کناربوم

ecotone

ecotones

ecotopic

ecotourism

<hr> (زیست شناسی) بوم مونه (نژاد یا گروهی جاندار یا گیاه که دارای ویژگی های سازگار با محیط هستند)، بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند

(زیست شناسی) بوم مونه (نژاد یا گروهی جاندار یا گیاه که دارای ویژگی های سازگار با محیط هستند)، بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی