انگلیسی به فارسی

encauma

<hr> (ساخته شده با روش حرارت دادن یا سوزاندن) در سوختی، نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند، سوزانده شده

(ساخته شده با روش حرارت دادن یا سوزاندن) در سوختی، نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند، سوزانده شده

encaustic

encaustically

encave

encefalon

enceint

<hr> معنی : حصار، محوطه قلعه، حامله، ابستن <hr> معانی دیگر : (دیواره یا استحکامات دور دژ و غیره) کمربند پدآفندی، برون بارو، برون باره، (فرانسه) آبستن

معنی : حصار، محوطه قلعه، حامله، ابستن معانی دیگر : (دیواره یا استحکامات دور دژ و غیره) کمربند پدآفندی، برون بارو، برون باره، (فرانسه) آبستن

enceinte

enceintes

<hr> (نجوم) انسلادوس (یکی از ماه های زحل که صاف و نور بازتاب است)

(نجوم) انسلادوس (یکی از ماه های زحل که صاف و نور بازتاب است)

enceladus

encelia

encell

encense

encenter

encephalalgia

encephalartos

encephalasthenia

<hr> (وابسته به یا نزدیک مغز سر انسان) مغزی، مخی

(وابسته به یا نزدیک مغز سر انسان) مغزی، مخی

encephalic

<hr> معنی : ورم مغز، اماس مخ، ورم دماغ <hr> معانی دیگر : (پزشکی) آماس مغز، مغز تبسی، مغز افروختگی، التهاب مغز، طب اماس م، ورم دماه

معنی : ورم مغز، اماس مخ، ورم دماغ معانی دیگر : (پزشکی) آماس مغز، مغز تبسی، مغز افروختگی، التهاب مغز، طب اماس م، ورم دماه

encephalitis

encephalitis lethargica

encephalitogenic

encephalo-

encephalocele

encephalodialysis

<hr> (پزشکی - مخفف: pneumoencephalogram) مغزنگاره، مغز نگاشت، مغزنگاره، عکس برداری از مغز با اشعه مجهول

(پزشکی - مخفف: pneumoencephalogram) مغزنگاره، مغز نگاشت، مغزنگاره، عکس برداری از مغز با اشعه مجهول

encephalogram

encephalograph

encephalographic

encephalographically

<hr> روانشناسى : مغزنگارى

encephalography

encephaloid

encephalola

encephalolith

encephalology

encephaloma

<hr> روانشناسى : نرم شدگى مغز

روانشناسى : نرم شدگى مغز

encephalomalacia

encephalomalacosis

encephalomas

encephalomata

encephalomeningitis

encephalomeningocele

encephalomere

encephalomeric

encephalometer

encephalometric

<hr> (پزشکی - دامپزشکی - بیماری ویروسی اسب که گاهی به انسان سرایت می کند) آماس مغز و مغز تیره، التهاب مغزی نخاعی، انسفالومیلیت، اماس مغز و نخاع شوکی

(پزشکی - دامپزشکی - بیماری ویروسی اسب که گاهی به انسان سرایت می کند) آماس مغز و مغز تیره، التهاب مغزی نخاعی، انسفالومیلیت، اماس مغز و نخاع شوکی

encephalomyelitis

encephalomyelopathy

<hr> معنی : مغز، مخ، دماغ <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) مغز سر، مخ (سر)، دماه

معنی : مغز، مخ، دماغ معانی دیگر : (کالبدشناسی) مغز سر، مخ (سر)، دماه

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی