انگلیسی به فارسی

Hypopitys

Hypoxidaceae

Hypoxis hirsuta

Hypsiglena

Hypsiprymnodon

Hypsiprymnodon moschatus

Hyracoidea

Hyracotherium

Hyssopus

Hyssopus officinalis

Hystricomorpha

Hytrin

<hr> مخفف: (مردم شناسی) انسان، بندر، سخت، سختی، بلندی، (خودمانی) هروئین، (روی شیر آب) گرم، ساعت(ها)، شوهر، هشتمین حرف الفبای انگلیسی، خاموش، هس، ساکت باش

مخفف: (مردم شناسی) انسان، بندر، سخت، سختی، بلندی، (خودمانی) هروئین، (روی شیر آب) گرم، ساعت(ها)، شوهر، هشتمین حرف الفبای انگلیسی، خاموش، هس، ساکت باش

h-bomb

h-hour

<hr> معنی : اهان گفتن، علامت تعجب، ها <hr> معانی دیگر : (حرف ندا حاکی از شگفتی یا خشم یا پیروزی و غیره) ها!، مخفف: (شیمی) نشان هانیم، مخفف: هکتار، مخفف: (لاتین) در این سال، امسال، علامت تعجب

معنی : اهان گفتن، علامت تعجب، ها معانی دیگر : (حرف ندا حاکی از شگفتی یا خشم یا پیروزی و غیره) ها!، مخفف: (شیمی) نشان هانیم، مخفف: هکتار، مخفف: (لاتین) در این سال، امسال، علامت تعجب

<hr> هاها درخندیدن، قاه قاه دیوارفرورفته، پرچین فرورفته، پرچین کوتاه، هاها درخنده، قاه قاه

هاها درخندیدن، قاه قاه دیوارفرورفته، پرچین فرورفته، پرچین کوتاه، هاها درخنده، قاه قاه

ha ha

ha-ha

haab

haaf

haafs

haak

haakon vii

haarlem

habab

habaera

<hr> حبقوق (پیامبر یهود در سده ی هفتم پیش از میلاد)

حبقوق (پیامبر یهود در سده ی هفتم پیش از میلاد)

habakkuk

<hr> (اسپانیایی)، رقص هابانرا (که آهسته و مانند تانگو است)، رقص دو ضربی کوبا

(اسپانیایی)، رقص هابانرا (که آهسته و مانند تانگو است)، رقص دو ضربی کوبا

habanera

habaneras

habanero

habbe

habble

habdalah

habdalahs

habeas

<hr> (حقوق) حکم احضار به دادگاه (به ویژه به منظور اطمینان از قانونی بودن بازداشت و زندانی شخص متهم) (نام کامل آن: corpus ad subjiciendum habeas)، حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف، حکم ازادی متهمی که دلیلی برای اتهامش نیست صادر کردن

(حقوق) حکم احضار به دادگاه (به ویژه به منظور اطمینان از قانونی بودن بازداشت و زندانی شخص متهم) (نام کامل آن: corpus ad subjiciendum habeas)، حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف، حکم ازادی متهمی که دلیلی برای اتهامش نیست صادر کردن

habeas corpus

habenar

habenaria

habendum

habenula

habenulae

<hr> فریتس هابر (شیمیدان آلمانی)

فریتس هابر (شیمیدان آلمانی)

haber

haberdash

<hr> معنی : فروشنده لباس مردانه <hr> معانی دیگر : فروشنده ی پوشاک مردانه، لباس فروش، خراز

معنی : فروشنده لباس مردانه معانی دیگر : فروشنده ی پوشاک مردانه، لباس فروش، خراز

واژه های حرف "h" - انگلیسی به فارسی