انگلیسی به فارسی

kaolins

kaon

kaons

kapa

kapai

kapeika

kapelle

<hr> (آلمانی ـ موسیقی) رهبر ارکستر یا گروه خوانندگان (به ویژه درباری)

(آلمانی ـ موسیقی) رهبر ارکستر یا گروه خوانندگان (به ویژه درباری)

kapellmeister

kaph

<hr> کاپوک (فیبرهای ابریشم مانندی که از گیاهی به نام ceiba pentandra در آسیای جنوب شرقی می گیرند و با آن تشک و لحاف و غیره را پر می کنند)، الیاف ابریشمی درخت پنبه یا درخت ابریشم

کاپوک (فیبرهای ابریشم مانندی که از گیاهی به نام ceiba pentandra در آسیای جنوب شرقی می گیرند و با آن تشک و لحاف و غیره را پر می کنند)، الیاف ابریشمی درخت پنبه یا درخت ابریشم

kapok

kapoks

<hr> (پزشکی) چنگار گوشتی کاپوزی، سرطان گوشتی کاپوزی، سارکوم کاپوزی

(پزشکی) چنگار گوشتی کاپوزی، سرطان گوشتی کاپوزی، سارکوم کاپوزی

kaposi's sarcoma

kapote

<hr> کاپا (نام دهمین حرف الفبای یونانی و برابر با k)، حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف gt;کاف lt; فارسی وk انگلیسی است

کاپا (نام دهمین حرف الفبای یونانی و برابر با k)، حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف gt;کاف lt; فارسی وk انگلیسی است

kappa

kappa-meson

kapparah

kappas

kappe

kappie

kappland

kapton

kapuka

kapur

<hr> معنی : منکوب، از کار افتاده، کاملا شکست خورده <hr> معانی دیگر : (خودمانی) خراب، تباه، نابود

معنی : منکوب، از کار افتاده، کاملا شکست خورده معانی دیگر : (خودمانی) خراب، تباه، نابود

kaput

kara kum

<hr> دریای کارا (شاخه ای از اقیانوس شمالگان یا منجمد شمالی که میان جزیره ی نووایا زملیا و سیبری قرار دارد)

دریای کارا (شاخه ای از اقیانوس شمالگان یا منجمد شمالی که میان جزیره ی نووایا زملیا و سیبری قرار دارد)

kara sea

kara-kalpak

karabagh

karabiner

karaburan

<hr> شهر کراچی (بزرگترین شهر پاکستان)

شهر کراچی (بزرگترین شهر پاکستان)

karachi

karacul

karagan

<hr> عقیده به نص تورات، رداحادیک

عقیده به نص تورات، رداحادیک

karaism

<hr> کاریته (نام فرقه ی یهودی که در سده ی هشتم میلادی در خاورمیانه به وجود آمد و تلمود را مردود شمرد و فقط انجیل را قبول داشت)، عضو این فرقه

کاریته (نام فرقه ی یهودی که در سده ی هشتم میلادی در خاورمیانه به وجود آمد و تلمود را مردود شمرد و فقط انجیل را قبول داشت)، عضو این فرقه

karaite

karaka

karakoram

karakul

karakule

karakuls

karakurt

karamojo

karamu

karanda

karaoke

<hr> معنی : عیار، قیراط، واحد وزن جواهرات <hr> معانی دیگر : قیراط، واحد وزن جواهرات

معنی : عیار، قیراط، واحد وزن جواهرات معانی دیگر : قیراط، واحد وزن جواهرات

karat

<hr> معنی : کاراته، فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه <hr> معانی دیگر : (ژاپنی) کاراته

معنی : کاراته، فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه معانی دیگر : (ژاپنی) کاراته

واژه های حرف "k" - انگلیسی به فارسی