انگلیسی به فارسی

<hr> (حقوق کشتی رانی) کالا یا محموله ای که نام صاحب آن را بر گوی شناور می نویسند و به آن می آویزند و به دریا می اندازند تا بعدا شاید به صاحب آن مسترد شود، کالایی که درته دریابا گویه ای نگاه داشته باشد

(حقوق کشتی رانی) کالا یا محموله ای که نام صاحب آن را بر گوی شناور می نویسند و به آن می آویزند و به دریا می اندازند تا بعدا شاید به صاحب آن مسترد شود، کالایی که درته دریابا گویه ای نگاه داشته باشد

lagan

lagarto

lagavulin

lagen

lagena

lagenae

lagenaria

lagend

lagends

lagenian

lageniform

lageniporm

<hr> معنی : ابجو کم الکل، ابجو دیر رس، ابجو نارس <hr> معانی دیگر : آبجولاگر (نوعی آبجو که در حرارت کم چندین ماه انبار شده است تا کهنه شود)

معنی : ابجو کم الکل، ابجو دیر رس، ابجو نارس معانی دیگر : آبجولاگر (نوعی آبجو که در حرارت کم چندین ماه انبار شده است تا کهنه شود)

lager

lager (beer)

<hr> یکجورآبجوکم مایه که اصل آن ازآلمان است

یکجورآبجوکم مایه که اصل آن ازآلمان است

lager beer

lagering

lagerspetze

lagerstroemia

lagetto

laggar

<hr> معنی : خرس، ادم کند دست، ادم دست سنگین، عقب مانده <hr> معانی دیگر : کندکار، آدم کند دست، بی حال

معنی : خرس، ادم کند دست، ادم دست سنگین، عقب مانده معانی دیگر : کندکار، آدم کند دست، بی حال

laggard

laggardism

<hr> بکندی، دیر، تنبلانه

laggardly

laggardness

laggards

<hr> معنی : عقب مانده، عقب افتاده

معنی : عقب مانده، عقب افتاده

lagged

laggen

<hr> معنی : محکوم <hr> معانی دیگر : (شخص یا دستگاه) کندکار، از قافله عقب، آدم کندکار، آدم کنددست، کسکیه محکوم بکارهای سخت میباشد

معنی : محکوم معانی دیگر : (شخص یا دستگاه) کندکار، از قافله عقب، آدم کندکار، آدم کنددست، کسکیه محکوم بکارهای سخت میباشد

lagger

laggers

laggin

<hr> معنی : کاهل، عقب مانده، کند، اهسته <hr> معانی دیگر : عایق برای بستن دور لوله ی آب گرم و دیگ بخار و غیره، عایق بندی، (معماری) چارچوب زیر تاق ضربی (که پس از اتمام ساختمان برمی دارند)، خسته کننده

معنی : کاهل، عقب مانده، کند، اهسته معانی دیگر : عایق برای بستن دور لوله ی آب گرم و دیگ بخار و غیره، عایق بندی، (معماری) چارچوب زیر تاق ضربی (که پس از اتمام ساختمان برمی دارند)، خسته کننده

lagging

laggingly

laglast

lagly

lagna

lagnappe

lagniappe or lagnappe

lagniappes

lagomorph

lagomorphic

lagomorphous

lagomyidae

lagonite

<hr> معنی : مرداب، چشمه اب گرم، تالاب <hr> معانی دیگر : (دریاچه ی کم ژرفا که به دریاچه ی بزرگتر یا دریا راه دارد) خفتاب، دریاچه ی مرجانی، کولاب

معنی : مرداب، چشمه اب گرم، تالاب معانی دیگر : (دریاچه ی کم ژرفا که به دریاچه ی بزرگتر یا دریا راه دارد) خفتاب، دریاچه ی مرجانی، کولاب

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی