انگلیسی به فارسی

mabolo

mabuti

mabyer

<hr> (انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: mackintosh، پیشوند: (در نام های خانوادگی) فرزند، - زاده، - پور [macbride]، (خودمانی - درخطاب به پسر یا مرد) آی پسر!، آی آقا!، داداش !، مخفف: (انجیل) مکابی، پیشوندی بمعنی ' فرزند'، (noun) پیشوندی بمعنی ' فرزند'

(انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: mackintosh، پیشوند: (در نام های خانوادگی) فرزند، - زاده، - پور [macbride]، (خودمانی - درخطاب به پسر یا مرد) آی پسر!، آی آقا!، داداش !، مخفف: (انجیل) مکابی، پیشوندی بمعنی ' فرزند'، (noun) پیشوندی بمعنی ' فرزند'

mac-

macaasim

macabi

<hr> معنی : ترسناک، خوفناک، وابسته برقص مرگ <hr> معانی دیگر : هولناک، مهیب، مرگبار (macaber هم می نویسند)

معنی : ترسناک، خوفناک، وابسته برقص مرگ معانی دیگر : هولناک، مهیب، مرگبار (macaber هم می نویسند)

macabre

macabrely

macabresque

macaca

macacus

<hr> معنی : سنگ فرش <hr> معانی دیگر : سنگفرش (کف خیابان و کوچه)، سنگ فرش کردن خیابان

معنی : سنگ فرش معانی دیگر : سنگفرش (کف خیابان و کوچه)، سنگ فرش کردن خیابان

macadam

macadamer

macadamia

<hr> (گیاه شناسی) پندوک ماکادامیا (هسته ی فندق مانند درخت macadamia ternifolia از خانواده ی protea)

(گیاه شناسی) پندوک ماکادامیا (هسته ی فندق مانند درخت macadamia ternifolia از خانواده ی protea)

macadamia nut

macadamia nut tree

macadamia tree

macadamization

<hr> معنی : سنگ فرش کردن <hr> معانی دیگر : (جاده و غیره) اسفالت سردکردن، (با آمیزه ای از سنگریزه و ریگ و قیر) فرش کردن

معنی : سنگ فرش کردن معانی دیگر : (جاده و غیره) اسفالت سردکردن، (با آمیزه ای از سنگریزه و ریگ و قیر) فرش کردن

macadamize

macadamized

macadamizes

macadamizing

macadams

macaglia

macague

macamba

macan

macana

macanese

<hr> ماکائو (شهر و ناحیه ی کوچکی در جنوب خاوری چین سابقا تحت اداره ی کشور پرتغال)

ماکائو (شهر و ناحیه ی کوچکی در جنوب خاوری چین سابقا تحت اداره ی کشور پرتغال)

macao

<hr> معنی : نوعی میمون دنیای قدیم، بوزینه دمکوتاه شبیه انسان <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) مکک (میمون های جنس macaca)

معنی : نوعی میمون دنیای قدیم، بوزینه دمکوتاه شبیه انسان معانی دیگر : (جانورشناسی) مکک (میمون های جنس macaca)

macaque

macaques

macaranga

macarism

macarize

macarized

<hr> معنی : ژیگولو، ماکارونی، رشته فرنگی، جوان خارج رفته، نوعی پنگوئن یا بطریق <hr> معانی دیگر : (خوراکپزی) ماکارونی

معنی : ژیگولو، ماکارونی، رشته فرنگی، جوان خارج رفته، نوعی پنگوئن یا بطریق معانی دیگر : (خوراکپزی) ماکارونی

macaroni

macaroni and cheese

macaroni wheat

<hr> معنی : وابسته به ماکارونی <hr> معانی دیگر : (معمولا جمع - شعر فکاهی که از آمیزش چند زبان یا مثلا واژه های انگلیسی و پسوندهای لاتین درست شده است) شعر بندتنبانی، شعر ملمع

معنی : وابسته به ماکارونی معانی دیگر : (معمولا جمع - شعر فکاهی که از آمیزش چند زبان یا مثلا واژه های انگلیسی و پسوندهای لاتین درست شده است) شعر بندتنبانی، شعر ملمع

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی