انگلیسی به فارسی

madake

<hr> معنی : فاحشه، خانم، بانو <hr> معانی دیگر : (خطاب مودبانه) خانم، مادام، کدبانو، خانم خانه، خانه دار، ببانوان شوهر دار که غیر انگلیسی باشندگفته میشود

معنی : فاحشه، خانم، بانو معانی دیگر : (خطاب مودبانه) خانم، مادام، کدبانو، خانم خانه، خانه دار، ببانوان شوهر دار که غیر انگلیسی باشندگفته میشود

madam

<hr> معنی : فاحشه، مادام <hr> معانی دیگر : (زن شوهردار)، (فرانسه) خانم

معنی : فاحشه، مادام معانی دیگر : (زن شوهردار)، (فرانسه) خانم

madame

madames

madams

madapolam

madapolan

madarosis

madarotic

madbrain

madbrained

<hr> معنی : دیوانه، بچه شیطان، ادم بی پروا و وحشی <hr> معانی دیگر : آدم بزن بهادر، بی پروا، (در اصل) زن خل و چل

معنی : دیوانه، بچه شیطان، ادم بی پروا و وحشی معانی دیگر : آدم بزن بهادر، بی پروا، (در اصل) زن خل و چل

madcap

madcaps

madded

<hr> معنی : عصبانی کردن، دیوانه کردن، دیوانه شدن <hr> معانی دیگر : دیوانه کردن یا شدن

معنی : عصبانی کردن، دیوانه کردن، دیوانه شدن معانی دیگر : دیوانه کردن یا شدن

madden

maddened

<hr> معنی : دیوانه کننده <hr> معانی دیگر : دیوانه کننده

معنی : دیوانه کننده معانی دیگر : دیوانه کننده

maddening

maddeningly

maddens

<hr> معنی : روناس، ریشه روناس، با روناس رنگ زدن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) گیاه روناس (جنس rubia به ویژه rubia tinctorum)، (رنگ) قرمز روشن، صفت تفضیلی: mad

معنی : روناس، ریشه روناس، با روناس رنگ زدن معانی دیگر : (گیاه شناسی) گیاه روناس (جنس rubia به ویژه rubia tinctorum)، (رنگ) قرمز روشن، صفت تفضیلی: mad

madder

madder family

madderish

madders

madderwort

maddest

<hr> معنی : برافروخته، از کوره در رفته، دیوانه کننده، دیوانه از غضب <hr> معانی دیگر : (نادر) دیوانه، آشفته

معنی : برافروخته، از کوره در رفته، دیوانه کننده، دیوانه از غضب معانی دیگر : (نادر) دیوانه، آشفته

madding

maddingly

maddish

maddled

maddock

<hr> معنی : تربیت شده، مصنوع، ساخته، معمول <hr> معانی دیگر : ساخته (شده)، - ساخت، تعبیه شده، من درآوردی، دارای اجزای مختلف، کامیاب، موفق، ساختگی، مصنوعی، تشکیل شده

معنی : تربیت شده، مصنوع، ساخته، معمول معانی دیگر : ساخته (شده)، - ساخت، تعبیه شده، من درآوردی، دارای اجزای مختلف، کامیاب، موفق، ساختگی، مصنوعی، تشکیل شده

made

<hr> اختراعی، جعلی، دروغین، بزک کرده، توالت کرده، ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی، مصنوعی

اختراعی، جعلی، دروغین، بزک کرده، توالت کرده، ساختگی، سرهم بندی شده، تقلبی، مصنوعی

made up

made-to-order

made-up

madecase

madefaction

madefy

<hr> (شراب) مادیرا، آبخست گروه (مجمع الجزایر) مادیرا (پرتغال - 798 کیلومتر مربع)

(شراب) مادیرا، آبخست گروه (مجمع الجزایر) مادیرا (پرتغال - 798 کیلومتر مربع)

madeira

madeiran

madeiras

madeleine

madeline

<hr> بانو، خانم، مادام، فاحشه

بانو، خانم، مادام، فاحشه

madem

mademe

<hr> معنی : خانم، دوشیزه، دختر خانم، مادموازل <hr> معانی دیگر : (فرانسه) دوشیزه، مادموازل (مخفف: mlle یا mdlle)

معنی : خانم، دوشیزه، دختر خانم، مادموازل معانی دیگر : (فرانسه) دوشیزه، مادموازل (مخفف: mlle یا mdlle)

واژه های حرف "m" - انگلیسی به فارسی