انگلیسی به فارسی

neogenesis

neogenetic

neognathae

neognathic

neognathous

neogrammarian

neogrammatical

neographic

neohexane

neohipparion

neoholmia

<hr> امپرسیونیسم نوین (به ویژه در نقاشی)

امپرسیونیسم نوین (به ویژه در نقاشی)

neoimpressionism

neoimpressionist

neolalia

neolater

neolatry

neoliberal

neoliberalism

<hr> ابزار سنگی عهد نوسنگی، نوسنگ، الت سنگی مربوط به عصر حجر جدید

ابزار سنگی عهد نوسنگی، نوسنگ، الت سنگی مربوط به عصر حجر جدید

neolith

<hr> معنی : نوسنگی، وابسته به عصر حجر جدید <hr> معانی دیگر : (زمین شناسی) نوسنگی (حدود 8000 تا 3500 سال پیش از میلاد)

معنی : نوسنگی، وابسته به عصر حجر جدید معانی دیگر : (زمین شناسی) نوسنگی (حدود 8000 تا 3500 سال پیش از میلاد)

neolithic

neoliths

neologian

neologianism

neologic

neological

neologies

neologise

neologised

neologising

<hr> معنی : واژه جدید، نوواژه، لغت اختراعی <hr> معانی دیگر : (واژه ی نو یا معنی تازه برای واژه ی موجود) نو واژه، نوچم، معنی جدید

معنی : واژه جدید، نوواژه، لغت اختراعی معانی دیگر : (واژه ی نو یا معنی تازه برای واژه ی موجود) نو واژه، نوچم، معنی جدید

neologism

neologisms

<hr> طرفدارواژه های یا بکار بردن واژه های نو، متجدد

طرفدارواژه های یا بکار بردن واژه های نو، متجدد

neologist

neologistic

<hr> نوآوری کردن، نو واژه آوری کردن، نو چم آوری کردن، واژه یا معنی تازه ساختن یا به کار بردن، دارای عقاید نوین، مذهبی بودن، متجددشدن، واژه های نو ساختن

نوآوری کردن، نو واژه آوری کردن، نو چم آوری کردن، واژه یا معنی تازه ساختن یا به کار بردن، دارای عقاید نوین، مذهبی بودن، متجددشدن، واژه های نو ساختن

neologize

neologized

<hr> معنی : نوپردازی، استعمال واژه یا اصطلاح جدید <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: neologism

معنی : نوپردازی، استعمال واژه یا اصطلاح جدید معانی دیگر : رجوع شود به: neologism

neology

neomedievalism

neomenia

neomenian

neomeniidae

neomiracle

neomodal

neomorph

neomorpha

neomorphic

neomorphism

neomorphs

<hr> (دارو سازی) نئومایسین (که از اکتینومایسین گرفته می شود و در درمان عفونت پوست و چشم به کار می رود)

(دارو سازی) نئومایسین (که از اکتینومایسین گرفته می شود و در درمان عفونت پوست و چشم به کار می رود)

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی