انگلیسی به فارسی

radiotelegraphy

radiotelemetric

radiotelemetries

<hr> معنی : تلفن بی سیم <hr> معانی دیگر : تلفن رادیویی

معنی : تلفن بی سیم معانی دیگر : تلفن رادیویی

radiotelephone

radiotelephoned

radiotelephones

radiotelephonic

<hr> مکالمه رادیو تلفنى علوم نظامى : مکالمه با بى سیم

مکالمه رادیو تلفنى علوم نظامى : مکالمه با بى سیم

radiotelephony

<hr> بى سیم تله تایپ علوم نظامى : تلگراف بى سیم

بى سیم تله تایپ علوم نظامى : تلگراف بى سیم

radioteletype

radioteria

radiotherapeutic

radiotherapeutics

radiotherapeutist

radiotherapist

radiotherapists

<hr> معنی : پرتو درمانی، رادیو تراپی، درمان بوسیله نیروی تشعشعی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) پرتو درمانی، اشعه درمانی

معنی : پرتو درمانی، رادیو تراپی، درمان بوسیله نیروی تشعشعی معانی دیگر : (پزشکی) پرتو درمانی، اشعه درمانی

radiotherapy

radiotherapy equipment

<hr> (درمان یا کاهش درد با گرمای تابشی) پرتو گرمادهی، رخش گرمایی

(درمان یا کاهش درد با گرمای تابشی) پرتو گرمادهی، رخش گرمایی

radiothermy

<hr> (شیمی) رادیو توریم (ایزوتوپ پرتوزای thorium)

(شیمی) رادیو توریم (ایزوتوپ پرتوزای thorium)

radiothorium

radiotoxemia

radiotracer

radiotransparency

radiotrician

radiotron

radiotropic

radious

radiov

<hr> معنی : تربچه، برگ یا علف تربچه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، تربچه (raphanus sativus از خانواده ی crucifer)

معنی : تربچه، برگ یا علف تربچه معانی دیگر : (گیاه شناسی)، تربچه (raphanus sativus از خانواده ی crucifer)

radish

radishes

<hr> معنی : رادیوم <hr> معانی دیگر : (شیمی) رادیم (نشان:ra، وزن اتمی: 266/02، شماره ی اتمی: 88، وزن مخصوص: حدود 5، نقطه ی گداز: حدود 700c، نقطه ی جوش: 1140c)

معنی : رادیوم معانی دیگر : (شیمی) رادیم (نشان:ra، وزن اتمی: 266/02، شماره ی اتمی: 88، وزن مخصوص: حدود 5، نقطه ی گداز: حدود 700c، نقطه ی جوش: 1140c)

radium

radium therapy

radiumization

radiumize

radiumproof

radiums

<hr> معنی : شعاع، شعاع دایره، نصف قطر، زند زبرین <hr> معانی دیگر : ناحیه ی درون شعاع، درون پراز، محدوده، حد، کران، (دایره) شعاع، نیم پراز، نیم ترامون، هر چیز شعاع مانند: (چرخ) پره، اسپوک، (فاصله ای که هواپیما و کشتی می توانند بدون سوخت گیری رفت و برگشت کنند) برد، (استخوان) زند زبرین، برش دادن

معنی : شعاع، شعاع دایره، نصف قطر، زند زبرین معانی دیگر : ناحیه ی درون شعاع، درون پراز، محدوده، حد، کران، (دایره) شعاع، نیم پراز، نیم ترامون، هر چیز شعاع مانند: (چرخ) پره، اسپوک، (فاصله ای که هواپیما و کشتی می توانند بدون سوخت گیری رفت و برگشت کنند) برد، (استخوان) زند زبرین، برش دادن

radius

radius of curvatupe

radius vector

radius vector pl

radiuses

<hr> معنی : پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمهاولیه، منبع اصلی <hr> معانی دیگر : (گیاه) ریشه، رجوع شود به: radicle، (زبان شناسی) واج ریشه، ریشه ی لغت، منشا

معنی : پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمهاولیه، منبع اصلی معانی دیگر : (گیاه) ریشه، رجوع شود به: radicle، (زبان شناسی) واج ریشه، ریشه ی لغت، منشا

radix

radix complement

radix notation

<hr> معنی : ممیز، نقطه مبنا <hr> معانی دیگر : ممیز، نقطه مبنا

معنی : ممیز، نقطه مبنا معانی دیگر : ممیز، نقطه مبنا

radix point

radixes

radm

radman

<hr> ( به ویژه در هواپیما) محفظه ی رادار، گنبدچه ی رادار، پوشش پلاستیکی انتن رادار در هواپیما

( به ویژه در هواپیما) محفظه ی رادار، گنبدچه ی رادار، پوشش پلاستیکی انتن رادار در هواپیما

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی