انگلیسی به فارسی

tabernae

tabers

<hr> (پزشکی)، ناپروری، نزاری (در اثر بیماری)، لاغری زیاد، ضعف زیاد، تب دق

(پزشکی)، ناپروری، نزاری (در اثر بیماری)، لاغری زیاد، ضعف زیاد، تب دق

tabes

tabes dorsalis

tabescence

<hr> نزار، در حال نحیف شدن (در اثر بیماری)، لاغر شونده

نزار، در حال نحیف شدن (در اثر بیماری)، لاغر شونده

tabescent

tabet

<hr> دچارت ب دق یاسل نخاع، بیماری تب یادق یاسل نخاع

دچارت ب دق یاسل نخاع، بیماری تب یادق یاسل نخاع

tabetic

tabetics

tabetless

tabi

tabid

tabidly

tabidness

tabific

tabifical

tabira

tabitha

<hr> (عربی) طبله (دو طبل کوچک و مجاور هم که با دست می زنند)

(عربی) طبله (دو طبل کوچک و مجاور هم که با دست می زنند)

tabla

tablas

<hr> (راهنمای نواختن - گیتار و غیره) روش لوح نگاری، نوعی علائم موسیقی، شرح روشن و نمودار، تصویر خیالی، تصور، تجسم بصورت وضوح، مقطع، نقاشی

(راهنمای نواختن - گیتار و غیره) روش لوح نگاری، نوعی علائم موسیقی، شرح روشن و نمودار، تصویر خیالی، تصور، تجسم بصورت وضوح، مقطع، نقاشی

tablature

<hr> معنی : فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست، لوح، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن <hr> معانی دیگر : خوراک روی میز، خوان، مجموعه ی قوانین (به ویژه اگر بر لوحه نوشته شده باشد)، (جلسه ی) مذاکرات، گروه، اشخاص دور میز، زیج، زیگ، فهرست خلاصه، کوته واره، وابسته به میز، میزی، میز شکل، مسطح، تخت، هموار، روی میز قرار دادن، بر سفره چیدن، (امریکا- لایحه یا پیشنهاد و غیره) به بعد موکول کردن، از مطرح سازی خودداری کردن، مسکوت گذاشتن، (انگلیس) پیشنهاد کردن، (در اصل) لوح، سنگ لوح، صفحه ی فلزی یا سنگی یا چوبی (که روی آن می نگاشتند)، لوحه، رجوع شود به: tabular، درمجلس از دستور خارج کردن، معوق گذاردن

معنی : فهرست، جدول، میز، سفره، کوهمیز، لیست، لوح، مطرح کردن، از دستور خارج کردن، روی میز گذاشتن، در فهرست نوشتن معانی دیگر : خوراک روی میز، خوان، مجموعه ی قوانین (به ویژه اگر بر لوحه نوشته شده باشد)، (جلسه ی) مذاکرات، گروه، اشخاص دور میز، زیج، زیگ، فهرست خلاصه، کوته واره، وابسته به میز، میزی، میز شک

table

table comparator

<hr> خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه

خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه

table d'hote

table game

table knife

table lamp

table lifting

<hr> معنی : سفره <hr> معانی دیگر : رومیزی و دستمال سفره (پارچه های سرمیز)، دستمال سفره

معنی : سفره معانی دیگر : رومیزی و دستمال سفره (پارچه های سرمیز)، دستمال سفره

table linen

table look up

table mat

table mustard

table napkin

table rapping

table salt

table saw

table service

<hr> صحبت سرمیز، حرف سر سفره، گفتگوی خودمانی، صحبتهای خصوصی و غیر رسمی در سر میز غذا، مفاوضه

صحبت سرمیز، حرف سر سفره، گفتگوی خودمانی، صحبتهای خصوصی و غیر رسمی در سر میز غذا، مفاوضه

table talk

table tapping

<hr> معنی : تنیس رومیزی، بازی پینگ پنگ <hr> معانی دیگر : پینگ پنگ، تنیس روی میز

معنی : تنیس رومیزی، بازی پینگ پنگ معانی دیگر : پینگ پنگ، تنیس روی میز

table tennis

table tilting

table tipping

table turning

<hr> شراب سفره، شراب میز غذا (معمولا کمتر از 14 درصد الکل دارد)

شراب سفره، شراب میز غذا (معمولا کمتر از 14 درصد الکل دارد)

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی