Uvularia grandiflora

Uygur

Uzbak

Uzbekistani

Uzbekistani monetary unit

<hr> (عامیانه) وابسته به طبقات بالای اجتماع، فوقانی، بالایی، بیست و یکمین حرف الفبای انگلیسی

(عامیانه) وابسته به طبقات بالای اجتماع، فوقانی، بالایی، بیست و یکمین حرف الفبای انگلیسی

u bolt

u-boat

u-drive

u-joint

u-turn

<hr> مخفف: امیرنشینان متحده ی عربی

مخفف: امیرنشینان متحده ی عربی

uakari

ualis

uang

uaraycu

uarekena

uaupe

ubangi

ubbenite

ubbonite

uberant

uberously

uberousness

uberties

ubi supra

ubieties

<hr> (نادر) موجود بودن در جای بخصوص، استقرار، کیفیت مکان

(نادر) موجود بودن در جای بخصوص، استقرار، کیفیت مکان

ubiety

ubique

ubiquinone

ubiquitarian

ubiquitarianism

ubiquitaries

ubiquitary

ubiquities

ubiquitism

ubiquitist

<hr> معنی : حاضر، همه جا حاضر، موجود درهمه جا <hr> معانی دیگر : همه جا موجود، هر جا هست

معنی : حاضر، همه جا حاضر، موجود درهمه جا معانی دیگر : همه جا موجود، هر جا هست

ubiquitous

ubiquitously

<hr> معنی : حضور در همه جا در یک وقت <hr> معانی دیگر : حضور همزمان در همه جا (مانند ذات پروردگار)، همه جا حاضر، شیوع، همه جاگیری، حضور در همه جا در یک وقت مثل ذات پروردگار

معنی : حضور در همه جا در یک وقت معانی دیگر : حضور همزمان در همه جا (مانند ذات پروردگار)، همه جا حاضر، شیوع، همه جاگیری، حضور در همه جا در یک وقت مثل ذات پروردگار

واژه های حرف "u" - انگلیسی به فارسی