انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : تلقیح، واکسن زنی، ابله کوبی <hr> معانی دیگر : مایه کوبی، واکسیناسیون

معنی : تلقیح، واکسن زنی، ابله کوبی معانی دیگر : مایه کوبی، واکسیناسیون

vaccination

vaccinationist

vaccinator

vaccinators

vaccinatory

<hr> معنی : مایه، واکسن، مایه ابله <hr> معانی دیگر : واکسن، مایه، مایه ابله

معنی : مایه، واکسن، مایه ابله معانی دیگر : واکسن، مایه، مایه ابله

vaccine

vaccinella

vaccines

<hr> (رجوع شود به: cowpox) آبله گاوی، ابله گاو ی

(رجوع شود به: cowpox) آبله گاوی، ابله گاو ی

vaccinia

vaccinia gangrenosa

vacciniaceae

vaccinial

vaccinias

vaccinifer

vacciniform

vacciniola

vaccinist

vaccinogenic

vaccinogenous

vaccinoid

vaccinophobia

vaccinotherapy

vaccinum

vache

vacherin

vacillancy

<hr> معنی : جنبنده، اونگی <hr> معانی دیگر : نوسان کننده، نوسانگر، متحرک

معنی : جنبنده، اونگی معانی دیگر : نوسان کننده، نوسانگر، متحرک

vacillant

<hr> معنی : مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن، تردید داشتن، دل دل کردن <hr> معانی دیگر : این دست و آن دست کردن، پس و پیش رفتن، نوانیدن، شکرویدن

معنی : مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن، تردید داشتن، دل دل کردن معانی دیگر : این دست و آن دست کردن، پس و پیش رفتن، نوانیدن، شکرویدن

vacillate

vacillated

vacillates

vacillating

<hr> معنی : دو دلی، حرکت نوسانی، اونگ نوسان <hr> معانی دیگر : اونگ نوسان، حرکت نوسانی، دودلی

معنی : دو دلی، حرکت نوسانی، اونگ نوسان معانی دیگر : اونگ نوسان، حرکت نوسانی، دودلی

vacillation

vacillations

vacillator

vacillators

<hr> معنی : مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان <hr> معانی دیگر : نوسانی، جنبان، مردد، مشکوک، ناپایدار، تغییر پذیر

معنی : مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان معانی دیگر : نوسانی، جنبان، مردد، مشکوک، ناپایدار، تغییر پذیر

vacillatory

vaclav havel

vacoa

vacona

vacoua

vacua

vacuation

vacuefy

vacuist

vacuit

vacuities

<hr> معنی : پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری <hr> معانی دیگر : تهی بودگی، خالی بودن، تهیگی، پوکی، تهی مغزی، بی خردی، ابلهی، میان تهی بودگی، عاری بودن، فراغت

معنی : پوچی، چیز تهی، هیچی، فضای خالی، خلا، تهی گری معانی دیگر : تهی بودگی، خالی بودن، تهیگی، پوکی، تهی مغزی، بی خردی، ابلهی، میان تهی بودگی، عاری بودن، فراغت

واژه های حرف "v" - انگلیسی به فارسی