انگلیسی به فارسی

waddlesome

waddling

waddlingly

waddly

waddy

waddying

<hr> <b>معنی</b> : در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن <hr> <b>معانی دیگر</b> : (از میان برف یا گل و لای یا آب یا علف بلند یا هر چیز مقاوم) رد شدن، (با زحمت یا شلپ شلپ) را ه رفتن، به آب زدن، از تنگاب رد شدن، رهروی کردن، (مجازی) با زحمت کاری را انجام دادن، (عامیانه - با: in یاinto) با عزم راسخ به کاری پرداختن، حمله کردن به

معنی : در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن معانی دیگر : (از میان برف یا گل و لای یا آب یا علف بلند یا هر چیز مقاوم) رد شدن، (با زحمت یا شلپ شلپ) را ه رفتن، به آب زدن، از تنگاب رد شدن، رهروی کردن، (مجازی) با زحمت کاری را انجام دادن، (عامیانه - با: in یاinto) با عزم راسخ به کاری پرداختن، حمله کردن به

wade

<hr> wadable کپه کردنی، توده کردنی قابل ریه گذاری

wadable کپه کردنی، توده کردنی قابل ریه گذاری

wadeable

waded

<hr> (شخص یا چیزی که با زحمت ازمیان چیزی رد می شود) رهرو، گام بردار، پرنده ی آبچر، (جمع) چکمه ی لاستیکی، گالش بلند، مره دراز پا، راه رونده در اب

(شخص یا چیزی که با زحمت ازمیان چیزی رد می شود) رهرو، گام بردار، پرنده ی آبچر، (جمع) چکمه ی لاستیکی، گالش بلند، مره دراز پا، راه رونده در اب

wader

waders

wades

wadge

<hr> (عربی) وادی، بستر رودخانه، رود موسمی

(عربی) وادی، بستر رودخانه، رود موسمی

wadi

wadies

wading

<hr> (جانور شناسی) پرنده ی آبچر (به ویژه از راسته ی ciconiiformes)

(جانور شناسی) پرنده ی آبچر (به ویژه از راسته ی ciconiiformes)

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی