انگلیسی به فارسی

water mat

<hr> معنی : اب سنج، کنتور اب <hr> معانی دیگر : کنتور آب

معنی : اب سنج، کنتور اب معانی دیگر : کنتور آب

water meter

water milfoil

<hr> معنی : اسیاب <hr> معانی دیگر : آسیاب، آسیای آبی، اسیاب ابی

معنی : اسیاب معانی دیگر : آسیاب، آسیای آبی، اسیاب ابی

water mill

water mint

<hr> (جانور شناسی) آبمار (مار درشت آبزی و زهرین agkistrodon piscivorus - بومی باتلاق ها و رودهای جنوب خاوری ایالات متحده)، مار ماکاسین، مار سمی ابزی جنوب امریکا

(جانور شناسی) آبمار (مار درشت آبزی و زهرین agkistrodon piscivorus - بومی باتلاق ها و رودهای جنوب خاوری ایالات متحده)، مار ماکاسین، مار سمی ابزی جنوب امریکا

water moccasin

water mold

<hr> معنی : حوری دریایی، الهه دریایی <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) پری دریایی، حوری دریا

معنی : حوری دریایی، الهه دریایی معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) پری دریایی، حوری دریا

water nymph

water oak

water of crystallisation

water of crystallization

water of hydration

water on the knee

water orchid

water ouzel

water ox

water parsnip

<hr> (رجوع شود به: watershed) آب پخشان

(رجوع شود به: watershed) آب پخشان

water parting

water pepper

water pimpernel

<hr> معنی : لوله اب، تنبوشه، لوله مخصوص لوله کشی اب <hr> معانی دیگر : لوله ی آب

معنی : لوله اب، تنبوشه، لوله مخصوص لوله کشی اب معانی دیگر : لوله ی آب

water pipe

<hr> (اسباب بازی) هفت تیر آبی، آبدزدک، هفت تیر آب پران، هفت تیر آبپاش

(اسباب بازی) هفت تیر آبی، آبدزدک، هفت تیر آب پران، هفت تیر آبپاش

water pistol

water plant

water plantain

<hr> واترپولو، چوگان آبی، بازی فوتبال ابی، واترپلو

واترپولو، چوگان آبی، بازی فوتبال ابی، واترپلو

water polo

water pore

water power

water program

water project

water pump

water purslane

<hr> (انواع جوندگان آبزی) موش آبی

(انواع جوندگان آبزی) موش آبی

water rat

<hr> دافع اب، پس زننده اب

water repellent

<hr> مقاوم در برابر اب ولی نه رطوبت ناپذیر کامل

مقاوم در برابر اب ولی نه رطوبت ناپذیر کامل

water resistant

water right

<hr> یاقوت سیر، یاقوت نیلی

water sapphire

water scooter

water scorpion

water shamrock

water shield

water shrew

water ski

<hr> معنی : خیک، خیگ، مشک <hr> معانی دیگر : مشک

معنی : خیک، خیگ، مشک معانی دیگر : مشک

water skin

<hr> معنی : مار ابی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مار آبی، مار آبزی (انواع مارهای آب شیرین و دریا به ویژه جنس natrix)، مار ابی natrix

معنی : مار ابی معانی دیگر : (جانور شناسی) مار آبی، مار آبزی (انواع مارهای آب شیرین و دریا به ویژه جنس natrix)، مار ابی natrix

water snake

water soak

<hr> (ماده ی شیمیایی یا دستگاه پالایش خانگی که با آن آب پر املاح و ((سخت)) را گوارا می کنند) آب نرم کن، آب سبک ساز، آب پالا

(ماده ی شیمیایی یا دستگاه پالایش خانگی که با آن آب پر املاح و ((سخت)) را گوارا می کنند) آب نرم کن، آب سبک ساز، آب پالا

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی