انگلیسی به فارسی

whistlerism

whistlers

whistlestop

whistlewing

whistlewood

whistling

whistling buoy

whistling marmot

whistling swan

whistlingly

whistly

whistness

whistonian

<hr> معنی : ذره، هیچ، تکه، اندک <hr> معانی دیگر : (معمولا در جمله های منفی) ابدا، اصلا، خرده، ابدا

معنی : ذره، هیچ، تکه، اندک معانی دیگر : (معمولا در جمله های منفی) ابدا، اصلا، خرده، ابدا

whit

whit leather

whitblow

<hr> معنی : سفیدی، خنگ، سفید <hr> معانی دیگر : سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا عکس، سپیدپوش، ملبس به جامه ی سفید (یا زره سفید)، وابسته به سپیدپوشان، پوشیده (شده) از برف، برفپوش، برف قبا، پر برف، برفی، بی زیان، بی ضرر، (معمولا جمع) جامه ی سفید، رجوع شود به: albino، (نقره و غیره) سفید خاکستری و براق، نقره فام، سیمین رنگ، ساخته شده از نقره، نقره ای، رنگ سفید، رنگیزه ی سفید، سفید بودن، سفیدپوستی، سفیده ی تخم مرغ، بخش سفید چشم، سفیدی چشم، (جمع) آرد سفید، (به ویژه فرانسه) عضو گروه محافظه کار و ضد انقلابی، (جمع) رجوع شود به: leukorrhea، سفید کردن، سپیدفام کردن، (معمولا با: out - روی صفحه ی کاغذ) جای سفید باقی گذاشتن، فضای خالی گذاشتن، سپیده، سفید شدن

معنی : سفیدی، خنگ، سفید معانی دیگر : سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا عکس، سپیدپوش، ملبس به جامه ی سفید (یا زره سفید)، وابسته به سپیدپوشان، پوشیده (شده) از برف، برفپوش، برف 

white

white Anglo-Saxon Protestant

white Burgundy

white Spanish broom

white admiral

white alder

<hr> قلیای سفید، سود سوزآور سفید

قلیای سفید، سود سوزآور سفید

white alkali

white amur

<hr> رجوع شود به: termite، موریانه

رجوع شود به: termite، موریانه

white ant

white arsenic

white ash

white aspen

white bass

white basswood

white bead

white bean

white bedstraw

white beech

white beer

white birch

<hr> گویچه ی سفید خون، یاخته ی سفید خون (leukocyte هم می گویند)، تش، گویچه سفیدخون، گلبول سفید

گویچه ی سفید خون، یاخته ی سفید خون (leukocyte هم می گویند)، تش، گویچه سفیدخون، گلبول سفید

white blood cell

white blood corpuscle

<hr> (کتاب رسمی منتشره از سوی دولت - معمولا جلد سفید دارد) کتاب سفید، کتاب سفید

(کتاب رسمی منتشره از سوی دولت - معمولا جلد سفید دارد) کتاب سفید، کتاب سفید

white book

white bread

white bryony

white bush (scallop)

white camas

white campion

<hr> (گیاه شناسی) شبه سرو، کامسپارین، صنوبر سفید (chamaecyparis thyoides از خانواده ی cypress)

(گیاه شناسی) شبه سرو، کامسپارین، صنوبر سفید (chamaecyparis thyoides از خانواده ی cypress)

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی