انگلیسی به فارسی

yare

yarely

yarer

yarest

yareta

yariyari

yark

yarke

yarkee

yarl

yarly

yarm

yarmalke

yarmelke

yarmelkes

yarmulka

<hr> (یهودیان) عرقچین، یارمولک، کلاه کوچک

(یهودیان) عرقچین، یارمولک، کلاه کوچک

yarmulke

<hr> معنی : خیط، غزل، نخ تابیده، الیاف، نخ بافندگی، داستان افسانه امیز، افسانه پردازی کردن <hr> معانی دیگر : لیف (الیاف)، تار، ریسه، رشته، کنبه، نخ، ریسمان، (عامیانه) قصه، حکایت، داستان (به ویژه داستان من درآوردی یا اغراق آمیز)، (قدیمی) داستان پردازی کردن، دادسخن دادن، قصه اختراع کردن، قصه گفتن، تعریف کردن، ن&nbsp; تابیده، ن&nbsp; با فندگی

معنی : خیط، غزل، نخ تابیده، الیاف، نخ بافندگی، داستان افسانه امیز، افسانه پردازی کردن معانی دیگر : لیف (الیاف)، تار، ریسه، رشته، کنبه، نخ، ریسمان، (عامیانه) قصه، حکایت، داستان (به ویژه داستان من درآوردی یا اغراق آمیز)، (قدیمی) داستان پردازی کردن، دادسخن دادن، قصه اختراع کردن، قصه گفتن، تعریف کردن، ن

yarn

yarn dye

yarn-dye

yarn-dyed

yarn-spinning

yarned

yarnen

yarner

yarners

yarning

yarns

yarnwindle

yaroslavl or yaroslavl'

yarovization

yarovize

yarovized

yarovizing

yarpha

yarraman

yarran

yarringle

<hr> معنی : بومادران هزار برگ، بومادران <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) بومادران (جنس achillea از خانواده ی composite به ویژه achillea millefolium)

معنی : بومادران هزار برگ، بومادران معانی دیگر : (گیاه شناسی) بومادران (جنس achillea از خانواده ی composite به ویژه achillea millefolium)

واژه های حرف "y" - انگلیسی به فارسی