جاذبه و دافعه علی

<hr> مترادف جار : بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا، مجاور، همسایه، چلچراغ، نگهبان، هم سوگند، هم قسم <hr> برابر پارسی : چل چراغ

مترادف جار : بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا، مجاور، همسایه، چلچراغ، نگهبان، هم سوگند، هم قسم برابر پارسی : چل چراغ

جار

جار جار بینکس

<hr> مترادف جار و جنجال : دادوفریاد، غریو، غلغله، هلهله، هیاهو <hr> برابر پارسی : داد و فریاد، بانگ و غوغا، الم شنگه

مترادف جار و جنجال : دادوفریاد، غریو، غلغله، هلهله، هیاهو برابر پارسی : داد و فریاد، بانگ و غوغا، الم شنگه

جار و جنجال

جارا سیمرمان

جارارات کوتایک

جارالس نیومکزیکو

جارالله المری

جارالله زمخشری

جارامانگاپ استرالیای غربی

جارامیس

جاران

جارباس فائوستینو

جاربانیا نووارزه

جاربانیاته میلانزه

جاربیج نوادا

جارت ویرجینیای غربی

جارتزیلیانا

جارتسویل مریلند

جارد ابراهامسون

جارد امرسون جانسون

جارد تلنت

جارد دایموند

جارد هس

جاردونه ریویرا

جاردین استراتژیک

جاردین د سن جولیان تگزاس

جاردین سایکل اند کریج

جاردین ماتسون

جاردین مونتانا

جاردین هاوس

جارز

جارزن

جارزن اسیایی

جارزن شرقی

جارزن نوک سیاه

جارزنان

جارس کارولینای شمالی

جارستان

جارسیاه

جارسیو

جارف

جارلاسکو

جارلندا

جارما

جارهد

جارهد 2 رشته اتش

جارهد 3 محاصره

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "ج" - دانشنامه عمومی