خایمه اوئلامو

خایمه روسون

خایمه فیلول

خایمه ماتا

خایمه ماتوسیان

خایمه ویلاماخو

خایمه پریتو مندز

خایمه پندو

خاینته

خاینووکا

خایوونگکی

خایین

خب ریز

خب کیک بخورند

خبئه

خبا

خباء

خباب بن ارت

خباثت ذاتی

خبازی نیشابوری

خبانه

خبانی

خبب

خبث سریره

خبجه

خبد

<hr> مترادف خبر : آگاهی، اطلاع، نبا، اخبار، شایعه، گزارش، قضیه، روایت، مسند ، نقل، حدیث، گفتار، محمول، دست نبشته، اتفاق، حادثه، رویداد، ماجرا، نشان، اثر، رد <hr> متضاد خبر : مبتدا <hr> برابر پارسی : آگاهی، آگهی، پیام، تازه، رسیده، نوداد

مترادف خبر : آگاهی، اطلاع، نبا، اخبار، شایعه، گزارش، قضیه، روایت، مسند ، نقل، حدیث، گفتار، محمول، دست نبشته، اتفاق، حادثه، رویداد، ماجرا، نشان، اثر، رد متضاد خبر : مبتدا برابر پارسی : آگاهی، آگهی، پیام، تازه، رسیده، نوداد

خبر

خبر 5

خبر ارخی

خبر انلاین

خبر جنوب

خبر خاصی نیست

خبر خوب

خبر داغ

خبر فوری

خبر و تفسیر روز

خبر واحد

خبر ورزشی

خبربافت

خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی

خبررسانی جعلی

<hr> مترادف خبرنامه : بولتن، نشریه خبری سازمانی

مترادف خبرنامه : بولتن، نشریه خبری سازمانی

خبرنامه

<hr> مترادف خبرنگار : گزارشگر، مخبر <hr> برابر پارسی : گزارشگر، روزنامه نویس، گزارش گر، نودادنویس

مترادف خبرنگار : گزارشگر، مخبر برابر پارسی : گزارشگر، روزنامه نویس، گزارش گر، نودادنویس

خبرنگار

خبرنگار جنگ

خبرنگار خارجی

خبرنگاران ویژه

خبرنگاری زرد

<hr> مترادف خبره : آزموده، آگاه، استاد، بصیر، خبیر، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، کارشناس، ماهر، متخصص، مطلع <hr> متضاد خبره : تازه کار، ناآزموده <hr> برابر پارسی : کارشناس، آگاه، زبردست، کارآزموده

مترادف خبره : آزموده، آگاه، استاد، بصیر، خبیر، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، کارشناس، ماهر، متخصص، مطلع متضاد خبره : تازه کار، ناآزموده برابر پارسی : کارشناس، آگاه، زبردست، کارآزموده

خبره

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "خ" - دانشنامه عمومی