صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
باد شدن
باد شده
باد شکم
باد صبا
باد غرور
باد فتق
باد مخالف
باد مداوم جنوب شرقی در نواحی گرمسیر جنوب خط استوا
باد مداوم شمال خاوری در نواحی گرمسیر شمال خط استوا
باد مساعد (کشتیرانی - هوانوردی)
باد مغرب
باد مفاصل
باد ملایم
باد ناهمسو
باد همسو (کشتیرانی - هوانوردی)
باد هناد
باد هوا
باد و باران
باد و باران دیده
باد و باران همراه با رعد و برق
باد و بارش
باد و برف
باد و بروت
باد و فیس
باد چیزی را خالی کردن
باد کردن
باد کردن از هوا
باد کردن با تلمبه
باد کردن با خشم
باد کردن با غرور
باد کردنی
باد کرده
باد کرده و تار در اثر بی خوابی
باد کرده و تار در اثر خواب زیاد
باد کردگی
باد کردگی (گیاه شناسی - کالبد شناسی)
باد کردگی و سیاهی زیر چشم در اثر ضربه
باد گرفتن
باد گلو
بادآس
بادآور
بادآورد
بادآورده
بادآورده (موفقیت و غیره)
بادا
بادافراه
بادافره
بادام
بیشتر