صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
با سازگاری
با سایبان پوشاندن
با سبعیت
با سبک سری
با سبکبالی
با سبکدلی
با ستاره آراستن
با سترک امریکایی (جانور شناسی)
با ستون سرآزاد استوار کردن
با سخاوت
با سختگیری
با سختی
با سختی حرکت کردن
با سر
با سر اشاره کردن
با سر براهی
با سر به راهی
با سر به هوایی
با سر زدن گاو و قوچ
با سر سختی
با سر و دست اشاره کردن
با سر و دست حالی کردن
با سراسیمگی
با سرافکندگی
با سرب پوشاندن
با سربراهی
با سربلندی
با سردی
با سرزندگی
با سرزنش
با سرسختی
با سرعت انجام دادن
با سرعت تمام
با سرعت حرکت کردن
با سرعت رفتن ( خودمانی)
با سرعت رفتن (عامیانه)
با سرعت متوسط رفتن
با سرعت و نیرو حرکت کردن
با سرعت کم
با سرنگ تزریق کردن
با سروصدا
با سروصدا اعلام کردن
با سروصدا گفتن
با سستی
با سعادتمندی
با سعی و دقت
با سعی و کوشش
با سلاح اتمی حمله کردن
بیشتر