صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
با لرزاندن زبان ادا کردن
با لرزش
با لطافت
با لغات بازی کردن
با لغزش
با لفت و لعاب گفتن
با لنگ باز خوابیدن
با لنگ باز نشستن
با لنگر ثابت نگاهداشتن
با لولا وصل کردن
با لیاقت
با ماتم غلوآمیز
با ماجراجویی
با ماده مخدر درمان کردن
با ماشین
با ماشین انجام دادن
با ماشین تراشیدن
با ماشین ساختن
با مبارزه راه خود را باز کردن
با مبالات
با متانت
با مثال روشن کردن
با محاسبه
با محبت
با مخالفت
با مداد آبی حک و اصلاح کردن
با مدارا
با مدرک اثبات کردن
با مرغ پوشاندن
با مروت
با مرکب رنگ شده
با مرکب سایه اندازی شده
با مرکب لک شده
با مزد کمتر کار کردن
با مزه
با مسرت
با مشت زدن به
با مشت کوفتن
با مشقت
با مشقت راه رفتن
با مضایقه
با معجزه
با معرفت
با معنی
با مقیاس وسیع (نقشه و نمودار و غیره)
با ملا حظه
با ملاحت
با ملاحظه
بیشتر