ترازخوی (آدم)

ترازمند

ترازمند کردن

ترازمند کردن هواپیما

ترازمند کردن کشتی

ترازمندی

<hr> مترادف ترازنامه : بیلان، عملکرد

مترادف ترازنامه : بیلان، عملکرد

ترازنامه

ترازنامه (حسابداری)

ترازنامه(حسابداری)

ترازنما

ترازه

ترازه (نمودار)

<hr> مترادف ترازو : قپان، قسطاس، میزان، معیار، عدالت، عدل

مترادف ترازو : قپان، قسطاس، میزان، معیار، عدالت، عدل

ترازو

ترازو دار

ترازودار

ترازوی ماشینی

ترازگر

ترازگر (هوانوردی)

ترازی

<hr> مترادف تراس : ایوان، صفه، مهتابی، بام، پشت بام <hr> برابر پارسی : ایوان، پادگانه، مهتابی

مترادف تراس : ایوان، صفه، مهتابی، بام، پشت بام برابر پارسی : ایوان، پادگانه، مهتابی

تراس

تراس بندی (کشاورزی)

تراس بندی کردن

تراست

تراسنجه (دایره)

تراسهش

تراسهشگر

<hr> مترادف تراش : تراشه، خراش

مترادف تراش : تراشه، خراش

تراش

تراش (جراحی)

تراش دادن

تراش داده نشده (جواهر)

تراش دار

تراش دار کردن جواهر

تراش کردن

تراشنده

<hr> مترادف تراشه : قاچ، قاش، تراش

مترادف تراشه : قاچ، قاش، تراش

تراشه

تراشه سنگ

تراشه سوهان کاری

تراشه شدن

تراشه لیمو ترش

تراشه پوست پرتقال

تراشه کردن

تراشکار

تراشکاری

<hr> مترادف تراشیدن : ازاله، حلق، تراش دادن، خراطی کردن، رندیدن، زدودن، ستردن، خراشیدن، صاف کردن، در آوردن، جعل کردن، ساختن، خلق کردن

مترادف تراشیدن : ازاله، حلق، تراش دادن، خراطی کردن، رندیدن، زدودن، ستردن، خراشیدن، صاف کردن، در آوردن، جعل کردن، ساختن، خلق کردن

واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی