تزئینات حکاکی شده به شکل برگ آکانتوس (معماری)

تزئینات حکاکی شده به شکل برگ آکانتوس(معماری)

تزئینات سرصفحه (چاپ)

تزئینات و تصویرهای همراه متن (روزنامه )

تزئینات و تصویرهای همراه متن (روزنامه)

تزئینات و قوس های خوشنویسی

تزئینات پارچه ای

تزئینی

<hr> مترادف تزار : امپراطور روس

مترادف تزار : امپراطور روس

تزار

<hr> مترادف تزاید : ازدیاد، افزایش، فزونی ، افزایش یافتن، افزون شدن، زیاد شدن <hr> متضاد تزاید : تقلیل، کاهش، تقلیل یافتن، کاهش یافتن

مترادف تزاید : ازدیاد، افزایش، فزونی ، افزایش یافتن، افزون شدن، زیاد شدن متضاد تزاید : تقلیل، کاهش، تقلیل یافتن، کاهش یافتن

تزاید

<hr> مترادف تزریق : آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه <hr> برابر پارسی : سوزن زدن

مترادف تزریق : آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه برابر پارسی : سوزن زدن

تزریق

تزریق (عامیانه)

تزریق (پزشکی)

تزریق خون

تزریق زیر پوست

تزریق سوخت (موتور)

تزریق مواد مخدر

تزریق کردن

تزریق کردن خون

<hr> مترادف تزلزل : ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه، بی ثباتی، سستی، نااستواری ، اضطراب، بی تابی بی ثبات شدن، سست شدن، جنبیدن، لرزیدن <hr> متضاد تزلزل : استواری <hr> برابر پارسی : لرزه، جنبیدن، سست شدن

مترادف تزلزل : ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه، بی ثباتی، سستی، نااستواری ، اضطراب، بی تابی بی ثبات شدن، سست شدن، جنبیدن، لرزیدن متضاد تزلزل : استواری برابر پارسی : لرزه، جنبیدن، سست شدن

تزلزل

<hr> مترادف تزلزل ناپذیر : سستی ناپذیر، استوار، محکم، باثبات، خلل ناپذیر <hr> متضاد تزلزل ناپذیر : تزلزل پذیر، متزلزل

مترادف تزلزل ناپذیر : سستی ناپذیر، استوار، محکم، باثبات، خلل ناپذیر متضاد تزلزل ناپذیر : تزلزل پذیر، متزلزل

تزلزل ناپذیر

تزلزل نشان دادن

تزلزل پذیر

<hr> مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن <hr> متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

تزویج

تزویج کردن

<hr> مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز <hr> برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

تزویر

تزویر کردن

<hr> مترادف تزکیه : اصلاح، پاک سازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص، پاکیزه کردن، پاکیزه گردانیدن، زکات دادن <hr> برابر پارسی : پاک کردن، پاکسازی، پالودن، پالیدن، خودسازی

مترادف تزکیه : اصلاح، پاک سازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص، پاکیزه کردن، پاکیزه گردانیدن، زکات دادن برابر پارسی : پاک کردن، پاکسازی، پالودن، پالیدن، خودسازی

تزکیه

تزکیه انگیز

تزکیه شدن

تزکیه کردن

تزیید

تزیید کردن

<hr> مترادف تزیین : آذین، آرایش، زیب، زینت، زیور، آراستن، زینت دادن <hr> برابر پارسی : آذین، آرایش، زیوردادن، فرآویز کردن

مترادف تزیین : آذین، آرایش، زیب، زینت، زیور، آراستن، زینت دادن برابر پارسی : آذین، آرایش، زیوردادن، فرآویز کردن

واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی