تلکه شدنی (عامیانه)

تلکه کردن

تلکه کن

<hr> برابر پارسی : دور نگار

تلگراف

تلگراف بی سیم

تلگراف خانه

تلگراف دور نگار

تلگراف رسان

تلگراف رمز

تلگراف زدن

تلگراف فرستادن

تلگراف چی

تلگراف کردن

تلگرافا

تلگرافخانه

تلگرافچی

تلگرافی

تلگرام

تلگرام زدن به

تلیت

تلیت کردن

تلیسه

<hr> مترادف تم : زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درون مایه، موضوع، مبحث، ملودی اصلی <hr> برابر پارسی : مایه، زمینه، جستار

مترادف تم : زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درون مایه، موضوع، مبحث، ملودی اصلی برابر پارسی : مایه، زمینه، جستار

تم

تم (امور هنری)

تمادی

<hr> مترادف تمارض : اظهار کسالت، بیمارنمایی، ناخوش نمایی

مترادف تمارض : اظهار کسالت، بیمارنمایی، ناخوش نمایی

تمارض

تمارض کردن

تمارض کننده

<hr> مترادف تماس : ارتباط، رابطه، مراوده، برخورد، تلاقی، لمس، مالش، پیوستگی، نزدیکی، بسودن <hr> برابر پارسی : پیوند، برخورد، مالش، سالش، پرماس، سودن

مترادف تماس : ارتباط، رابطه، مراوده، برخورد، تلاقی، لمس، مالش، پیوستگی، نزدیکی، بسودن برابر پارسی : پیوند، برخورد، مالش، سالش، پرماس، سودن

تماس

تماس از یک طرف

تماس تلفنی

تماس حاصل کردن

تماس داشتن

تماس داشتن با

تماس سطحی

تماس پیدا کردن

تماس کم پیدا کردن با یکدیگر

<hr> برابر پارسی : پرماسیدن

تماس گرفتن

تماس گرفتن (عامیانه)

تماس گرفتن با تلفن

<hr> مترادف تماشا : نظاره، نظر، نگاه، نگرش، تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشت وگذار، گلگشت <hr> برابر پارسی : دیدن، نگاه کردن، نگریستن

مترادف تماشا : نظاره، نظر، نگاه، نگرش، تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشت وگذار، گلگشت برابر پارسی : دیدن، نگاه کردن، نگریستن

تماشا

تماشا دارد

تماشا داشتن

<hr> مترادف تماشا کردن : دید زدن، نظاره کردن، نگاه کردن

مترادف تماشا کردن : دید زدن، نظاره کردن، نگاه کردن

واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی