تندتر دویدن

تندتر رشد کردن

تندتر رشد کردن از

تندتر رفتن

تندتر!

تندتیر (سلاح آتشین)

<hr> مترادف تندخو : آشفته خو، آتش مزاج، آتشی مزاج، بداخلاق، بدخلق، بدخو، تندخلق، تندمزاج، خشمگین، خشمناک، زشت خو، عصبانی، عصبی، غضبناک، کج خلق <hr> متضاد تندخو : سلیم، سلیم النفس، خوش خلق

مترادف تندخو : آشفته خو، آتش مزاج، آتشی مزاج، بداخلاق، بدخلق، بدخو، تندخلق، تندمزاج، خشمگین، خشمناک، زشت خو، عصبانی، عصبی، غضبناک، کج خلق متضاد تندخو : سلیم، سلیم النفس، خوش خلق

تندخو

تندخو (خودمانی)

تندخو (عامیانه)

تندخوی

تندخویانه

تندخویی

تنددست

<hr> مترادف تندر : آسمان غره، پخنو، رعد، غرش، غرشت، کنور، تندور <hr> متضاد تندر : برق، صاعقه، عاصفه

مترادف تندر : آسمان غره، پخنو، رعد، غرش، غرشت، کنور، تندور متضاد تندر : برق، صاعقه، عاصفه

تندر

تندر ابر

تندر زدن

تندر مانند

تندر و آذرخش

تندرامش (رقص)

تندران (راننده)

تندرانی (راننده)

تندراه

تندراهه (در بزرگراه)

<hr> مترادف تندرست : سالم، صحیح المزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحت مند <hr> متضاد تندرست : بیمار، مریض، ناتندرست

مترادف تندرست : سالم، صحیح المزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحت مند متضاد تندرست : بیمار، مریض، ناتندرست

تندرست

تندرست (پزشکی - روان شناسی)

تندرست بودن

تندرست و دلپذیر

تندرست کردن

<hr> مترادف تندرستی : سلامت، سلامتی، صحت، عافیت <hr> متضاد تندرستی : بیماری، عارضه، ناخوشی

مترادف تندرستی : سلامت، سلامتی، صحت، عافیت متضاد تندرستی : بیماری، عارضه، ناخوشی

تندرستی

تندرستی آفرین

تندرستی آمیز

تندرستی آور

تندرستی بخش

تندرستی بر

تندرستیآور

<hr> مترادف تندرو : بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبک سیر، سریع، سریع السیر ، بی باک، بی پروا ، افراطی <hr> متضاد تندرو : کندرو، ترسو، جبون، میانه رو

مترادف تندرو : بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبک سیر، سریع، سریع السیر ، بی باک، بی پروا ، افراطی متضاد تندرو : کندرو، ترسو، جبون، میانه رو

تندرو

تندرو (اسب)

تندرو (راننده یا وسیله نقلیه)

تندرو (روزنامه و غیره)

تندرو شدن

تندرو کردن

<hr> مترادف تندروی : سرعت ، افراط <hr> متضاد تندروی : کندروی، تفریط

مترادف تندروی : سرعت ، افراط متضاد تندروی : کندروی، تفریط

واژه های حرف "ت" - فارسی به انگلیسی