صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ز" - فارسی به انگلیسی
زیردست کردن
زیردستی
زیرروی
زیرزانو
زیرزبانی
زیرزمین
زیرزمینی
زیرزمینی (امور غیر قانونی)
زیرساخت
زیرساخت (مجازی)
زیرساز (نجاری و بنایی)
زیرسازی
زیرسازی جاده و راه آهن
زیرسازی جاده و راهآهن
زیرسازی کردن
زیرسرگرفتن
زیرسری صندلی دندان پزشک
زیرسقفی
زیرسنگ
زیرسویی
زیرسیبلی رد کردن
زیرسیگاری
زیرشلواری تنگ (زمستانی)
زیرشلواری خایه بنددار
زیرشلواری شنای بسیار کوتاه
زیرشلواری مردانه
زیرشلواری کوتاه
زیرفشار قرار دادن
زیرفون
زیرفون (گیاه شناسی)
زیرقول خود زدن
زیرقول خودزدن
زیرلب حرف زدن
زیرلب خندیدن
زیرلب گفتن
زیرلبی شکایت کردن
زیرلبی گفتن
زیرمایه
زیرمجموعه (ریاضی)
زیرمقیاس قانونی
زیرمقیاس معمول
زیرمهارفرقه بخصوص
زیرنظر فرقه بخصوص
زیرنظر گیری
زیرنما
زیرنوشت
زیرنویس
زیرنویس افزودن به
بیشتر