سازی

سازی (موسیقی)

ساس

ساس (جانور شناسی)

ساسات

ساسات زدن (اتومبیل)

ساسات گرفتن

ساسانیان

ساسون

ساسون (خیاطی)

ساسکاتون

ساسکاتون (شهر)

<hr> مترادف ساطع : براق، پرتوافکن، تابان، درخشان، درخشنده ، آشکار، نمایان، هویدا <hr> متضاد ساطع : تار، کدر <hr> برابر پارسی : تابان، درخشان، رخشا، فروغ

مترادف ساطع : براق، پرتوافکن، تابان، درخشان، درخشنده ، آشکار، نمایان، هویدا متضاد ساطع : تار، کدر برابر پارسی : تابان، درخشان، رخشا، فروغ

ساطع

ساطع از خورشید

<hr> مترادف ساطع شدن : درخشیدن، تابیدن، پراکنده شدن، منتشر شدن

مترادف ساطع شدن : درخشیدن، تابیدن، پراکنده شدن، منتشر شدن

ساطع شدن

ساطع شدن از

ساطع شدگی

<hr> مترادف ساطع کردن : تاباندن، پرتو افکندن، پراکندن، منتشر کردن <hr> برابر پارسی : افشاندن، برافشاندن

مترادف ساطع کردن : تاباندن، پرتو افکندن، پراکندن، منتشر کردن برابر پارسی : افشاندن، برافشاندن

ساطع کردن

ساطع کردن (مجازی)

ساطع کننده

<hr> مترادف ساطور : کارد بزرگ <hr> برابر پارسی : فرتیغ

مترادف ساطور : کارد بزرگ برابر پارسی : فرتیغ

ساطور

ساطور زدن

ساطور کاری کردن (گوشت و غیره)

ساطورکوب کردن با تیشه به طور ناصاف

ساعات آغاز به کار

ساعات اداری

ساعات اوج (رادیو و تلویزیون)

ساعات اول صبح

ساعات تخفیف در بهای مشروبات درمیخانه ها

ساعات حداکثر مصرف

ساعات شلوغی

ساعات نگهبانی در نیروی دریایی

ساعات پر بیننده (رادیو و تلویزیون)

ساعات پر شنونده (رادیو و تلویزیون)

ساعات کار

ساعات کار تغییرپذیر

ساعات کار روزانه

ساعات کار مدرسه

ساعات کار میان 4 بعد از ظهر و نیمه شب (عامیانه)

ساعات کار میان ت بعد از ظهر و نیمه شب (عامیانه)

<hr> مترادف ساعت : گاهنما، وقت نما، زمان سنج، روزگار، زمان، وقت، هنگام، واحد زمان، شصت دقیقه، رستاخیز، قیامت <hr> برابر پارسی : سایه، زمان کوتاه، گاه نما، تسو، تسوک، گاه سنج

مترادف ساعت : گاهنما، وقت نما، زمان سنج، روزگار، زمان، وقت، هنگام، واحد زمان، شصت دقیقه، رستاخیز، قیامت برابر پارسی : سایه، زمان کوتاه، گاه نما، تسو، تسوک، گاه سنج

ساعت

ساعت آبی

ساعت آفتابی

ساعت ابی

<hr> برابر پارسی : ( ساعت آفتابی ) آفتابنما

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی