<hr> مترادف سان : روش، طرز، گونه، نمط، رژه، مارش، مشق، قرین، مانند، مثل، رسم، قاعده، قانون، پاره، حصه، خوی، عادت

مترادف سان : روش، طرز، گونه، نمط، رژه، مارش، مشق، قرین، مانند، مثل، رسم، قاعده، قانون، پاره، حصه، خوی، عادت

سان

سان دادن

سان دیدن

سان دیدن (ارتش)

سان دیگو

سان سواره نظام

سانت (شعر)

سانتاکلاز

سانتوره (گیاه شناسی)

سانتی لیتر

سانتی متر

سانتی گرام

سانتی گرم

سانتیاگو

سانتیاگو (شهر)

سانتیم

سانتیمتر

سانتیگراد

سانتیگرام

<hr> مترادف سانحه : اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه <hr> برابر پارسی : رخداد، پیش آمد

مترادف سانحه : اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه برابر پارسی : رخداد، پیش آمد

سانحه

سانحه پذیر

ساندویج دوقلو (عامیانه)

<hr> برابر پارسی : دست پیچ

ساندویچ

ساندویچ بزرگ

ساندویچ دراز

ساندویچ فروشی

ساندویچ کباب اسلامبولی

ساندویچ کوکتل

ساندویچی

ساندی

ساندیگو (شهر)

سانس

<hr> مترادف سانسور : تفتیش، کنترل، ممیزی، حذف، قیچی

مترادف سانسور : تفتیش، کنترل، ممیزی، حذف، قیچی

سانسور

سانسور اخلاقی

سانسور کردن

سانسور کننده

سانسور گرایی

<hr> مترادف سانسورچی : ممیز، مامورسانسور

مترادف سانسورچی : ممیز، مامورسانسور

سانسورچی

<hr> مترادف ساو : باج، پاژ، خراج، مالیات، براده طلا

مترادف ساو : باج، پاژ، خراج، مالیات، براده طلا

ساو

ساو پرداز

<hr> برابر پارسی : گرمدشت

ساوانا

ساور کراوت (خوراک پزی)

ساوربراتن (خوراک پزی)

ساوس

ساوه

ساوی

<hr> مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین <hr> برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

مترادف ساچمه : گلوله ریز سربی، گوی پولادین برابر پارسی : سُربَک، سربک، گلوله

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی