ستون فرعی (روزنامه نگاری)

<hr> برابر پارسی : تیره پُشت

برابر پارسی : تیره پُشت

ستون فقرات

ستون فقرات (کالبدشناسی)

ستون فقرات کشتی

ستون مهره

ستون مهره (کالبدشناسی)

ستون نرده

ستون نظامی (ارتش)

ستون نما (معماری)

ستون نویس

ستون نویس (روزنامه و مجله)

ستون نگار (روزنامه و مجله)

ستون نگهدار (معماری)

ستون نگهدار طاق در معدن زغالسنگ

ستون هرمی

ستون پایه

ستون پل

ستون پل (معماری)

ستون پله

ستون پلکان (معماری)

ستون پنجم

ستون چسبیده به دیوار (معماری)

ستون چپ (در فارسی؛ طرف یا ستون راست)

ستون کردن

ستون کوچک

ستون یا میله عمودی نرده پلکان

ستون یادبود

ستون یک

ستون یک (ارتش)

ستونپایه (معماری)

ستونچه

ستونک

ستونی

<hr> مترادف ستوه : خسته، درمانده، ملول، رنجور

مترادف ستوه : خسته، درمانده، ملول، رنجور

ستوه

ستوه آور

ستوهاندن

ستوهش

ستوهنده

<hr> مترادف ستوهی : خستگی، درماندگی، ناتوانی، ضعف، ملامت، دلتنگی، پریشانی

مترادف ستوهی : خستگی، درماندگی، ناتوانی، ضعف، ملامت، دلتنگی، پریشانی

ستوهی

ستوهیدن

ستوهیدن (مداوم)

<hr> مترادف ستیز : آرزم، پیکار، تعارض، تنازع، جدال، جر، جنگ، حرب، خصومت، دعوا، رزم، ستیزه، مجادله، پرخاش، کشاکش، کشمکش، معارضه، منازعه، نبرد <hr> متضاد ستیز : صلح

مترادف ستیز : آرزم، پیکار، تعارض، تنازع، جدال، جر، جنگ، حرب، خصومت، دعوا، رزم، ستیزه، مجادله، پرخاش، کشاکش، کشمکش، معارضه، منازعه، نبرد متضاد ستیز : صلح

ستیز

ستیز جو

ستیز جویانه

ستیز جویی

ستیز دوست

ستیز منافع

<hr> مترادف ستیز کردن : مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن

مترادف ستیز کردن : مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن

ستیز کردن

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی