سهام قرضه

سهام و اوراق قرضه منتشر شده و به فروش رسیده

سهام پرسود

سهامدار

سهامی

سهامی (بازرگانی)

سهراب

سهره

سهره (جانور شناسی)

سهره امریکایی

سهره امریکایی (جانورشناسی)

سهره جنگی (جانور شناسی)

سهره سبز

سهره سبز (جانورشناسی)

سهره سینه سرخ

سهره سینه سرخ (جانور شناسی)

سهره طلایی

سهره طلایی (جانور شناسی)

سهره قرمز قبا (جانورشناسی)

سهره کاکل قرمز امریکایی

سهره کاکل قرمز امریکایی (جانورشناسی)

سهستن

سهش

سهش ها

سهشگر

<hr> مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم <hr> متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل <hr> برابر پارسی : آسان، ساده

مترادف سهل : آسان، ساده، میسر ، نرم، روان، هموار، کوچک، ناچیز، کم اهمیت، اندک، کم متضاد سهل : بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل برابر پارسی : آسان، ساده

سهل

سهل (خودمانی)

سهل (عامیانه)

سهل آموز

سهل الادراک

سهل الاستعمار

سهل الاستفاده

سهل الاستفادگی

<hr> مترادف سهل الحصول : دست یافتنی، قابل حصول <hr> متضاد سهل الحصول : دست نیافتنی

مترادف سهل الحصول : دست یافتنی، قابل حصول متضاد سهل الحصول : دست نیافتنی

سهل الحصول

<hr> مترادف سهل العبور : پیمودنی <hr> متضاد سهل العبور : صعب العبور <hr> برابر پارسی : آسان، آسان رو، خوب

مترادف سهل العبور : پیمودنی متضاد سهل العبور : صعب العبور برابر پارسی : آسان، آسان رو، خوب

سهل العبور

سهل العمل

<hr> مترادف سهل الهضم : خوشگوار، زودهضم، سریع الهضم <hr> متضاد سهل الهضم : بدگوار، دیرهضم

مترادف سهل الهضم : خوشگوار، زودهضم، سریع الهضم متضاد سهل الهضم : بدگوار، دیرهضم

سهل الهضم

<hr> مترادف سهل الوصول : زودیاب، سهل الحصول، یافتنی <hr> متضاد سهل الوصول : دست نیافتنی، دیریاب، دشواریاب، نایاب <hr> برابر پارسی : آسان رس، آسان یاب، آسانیاب

مترادف سهل الوصول : زودیاب، سهل الحصول، یافتنی متضاد سهل الوصول : دست نیافتنی، دیریاب، دشواریاب، نایاب برابر پارسی : آسان رس، آسان یاب، آسانیاب

سهل الوصول

<hr> مترادف سهل انگار : آسان گیر، بی مبالات، سهل گیر، مسامح، مسامحه کار، لاابالی، لاقید، ولنگار <hr> متضاد سهل انگار : سختگیر، سور

مترادف سهل انگار : آسان گیر، بی مبالات، سهل گیر، مسامح، مسامحه کار، لاابالی، لاقید، ولنگار متضاد سهل انگار : سختگیر، سور

سهل انگار

<hr> مترادف سهل انگاری : آسان گیری، تسامح، تغافل، تهاون، غفلت، کاهلی، لاابالیگری، لاقیدی، ولنگاری <hr> متضاد سهل انگاری : دقت، سختگیری

مترادف سهل انگاری : آسان گیری، تسامح، تغافل، تهاون، غفلت، کاهلی، لاابالیگری، لاقیدی، ولنگاری متضاد سهل انگاری : دقت، سختگیری

سهل انگاری

<hr> مترادف سهل انگاری کردن : آسان گرفتن، لاقیدی کردن، غفلت ورزیدن، کاهلی کردن، سستی کردن

مترادف سهل انگاری کردن : آسان گرفتن، لاقیدی کردن، غفلت ورزیدن، کاهلی کردن، سستی کردن

سهل انگاری کردن

<hr> مترادف سهل کردن : آسان کردن، ساده کردن <hr> متضاد سهل کردن : دشوار کردن، غامض کردن، پیچیده کردن، مشکل کردن <hr> برابر پارسی : آسانیدن

مترادف سهل کردن : آسان کردن، ساده کردن متضاد سهل کردن : دشوار کردن، غامض کردن، پیچیده کردن، مشکل کردن برابر پارسی : آسانیدن

سهل کردن

<hr> مترادف سهل گرفتن : سهل انگاشتن، کم اهمیت فرض کردن، ساده گرفتن، آسان انگاشتن

مترادف سهل گرفتن : سهل انگاشتن، کم اهمیت فرض کردن، ساده گرفتن، آسان انگاشتن

سهل گرفتن

سهلآموز

<hr> مترادف سهم : بهر، بهره، حصه، قسمت، نصیب، بیم، ترس، دهشت، خوف، هراس، هول، هیبت، شکوه، هیمنه، جذبه، پیکان، تیر، خدنگ، فلش، قرعه <hr> برابر پارسی : بهره، بخش، دانگ

مترادف سهم : بهر، بهره، حصه، قسمت، نصیب، بیم، ترس، دهشت، خوف، هراس، هول، هیبت، شکوه، هیمنه، جذبه، پیکان، تیر، خدنگ، فلش، قرعه برابر پارسی : بهره، بخش، دانگ

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی