فارسی به انگلیسی

<hr> مترادف طرد : اخراج، تبعید، نفی بلد، رد، نفی، وازده، دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن <hr> برابر پارسی : راندن، دور کردن، واپس زنی

مترادف طرد : اخراج، تبعید، نفی بلد، رد، نفی، وازده، دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن برابر پارسی : راندن، دور کردن، واپس زنی

طرد

طرد اللباب

طرد و تکفیر

<hr> مترادف طرد کردن : مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفی بلد کردن، کنار گذاشتن <hr> برابر پارسی : بیرون راندن | بیرون راندن

مترادف طرد کردن : مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفی بلد کردن، کنار گذاشتن برابر پارسی : بیرون راندن | بیرون راندن

طرد کردن

طرداللباب

<hr> مترادف طرز : راه، روش، سان، شیوه، طریق، طریقه، طرد، منوال، نمط، نهج، شکل، وضع، هیات، گونه، نوع، قاعده، قانون، آیین، اسلوب، سبک، سیاق <hr> برابر پارسی : روش، شیوه، روال

مترادف طرز : راه، روش، سان، شیوه، طریق، طریقه، طرد، منوال، نمط، نهج، شکل، وضع، هیات، گونه، نوع، قاعده، قانون، آیین، اسلوب، سبک، سیاق برابر پارسی : روش، شیوه، روال

طرز

طرز آرایش گیسو

طرز انجام

طرز انداختن گوی چوبین

طرز ایستادن

طرز ایستادن و حالت سر و شانه ها

طرز بافت

طرز برخورد

طرز برخورد با

طرز برخورد با دیگران

طرز بیان

<hr> برابر پارسی : بینش

طرز تفکر

طرز تفکر و رسم فرانسوی

طرز تکلم

طرز حرف زدن پر ژست و افاده

طرز حکومت

طرز دویدن

طرز راه رفتن

<hr> برابر پارسی : روش

طرز رفتار

طرز زندگی

طرز ساخت

طرز ساختن

طرز سلوک

طرز صحبت

طرز صدا کردن

<hr> برابر پارسی : کارکرد، شیوه کار، روش کار، روال کار، شِگردکار

برابر پارسی : کارکرد، شیوه کار، روش کار، روال کار، شِگردکار

طرز عمل

طرز قرار گیری

طرز قرار گیری (عامیانه)

طرز قرار گیری بدن هنگام ایستادن

طرز قرار گیری بدن هنگام نشستن

طرز قرار گیری و اتصال بخش ها

طرز قراردادن لغات

طرز قراردادن واژه ها

طرز قرارگیری

طرز لباس پوشیدن

طرز مخاطب قرار دادن

طرز نشستن

طرز نگهداشتن

طرز کار

طرز گام برداری

طرز گام برداری اسب

طرز گرفتن

طرز گرفتن (ورزش)

واژه های حرف "ط" - فارسی به انگلیسی