غیر واقع بینانه

<hr> مترادف غیر واقعی : بی اساس، بی پایه، نادرست، جعلی، ساختگی، مجعول، فانتزی <hr> متضاد غیر واقعی : واقعی

مترادف غیر واقعی : بی اساس، بی پایه، نادرست، جعلی، ساختگی، مجعول، فانتزی متضاد غیر واقعی : واقعی

غیر واقعی

غیر واقعی (جا یا موقعیت)

غیر واقعی بودن

غیر واقعیت

غیر وطن پرستانه

غیر ولود

غیر پولی

غیر پیچیده

<hr> برابر پارسی : نابسنده

غیر کافی

غیر کتبی

غیر کشاورزی (سرزمین یا زمین)

غیر کشیش

غیر گرامری

غیر یهودی

غیر یکدست

<hr> مترادف غیرت : تعصب، حمیت، حسد، رشک، رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموس پرستی

مترادف غیرت : تعصب، حمیت، حسد، رشک، رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموس پرستی

غیرت

غیرت کش

<hr> مترادف غیرتمند : باحمیت، باغیرت، بامروت، متعصب، غیرتناک، غیرتی، غیور <hr> متضاد غیرتمند : بی غیرت

مترادف غیرتمند : باحمیت، باغیرت، بامروت، متعصب، غیرتناک، غیرتی، غیور متضاد غیرتمند : بی غیرت

غیرتمند

غیرتمندانه

غیرتولیدی

<hr> مترادف غیرتی : باحمیت، غیرتناک، غیور <hr> متضاد غیرتی : بی غیرت

مترادف غیرتی : باحمیت، غیرتناک، غیور متضاد غیرتی : بی غیرت

غیرتی

غیرجدی

غیرجزبه جز

<hr> برابر پارسی : زودگذر، گذرا، ناپایا، ناپایدار

برابر پارسی : زودگذر، گذرا، ناپایا، ناپایدار

غیردایم

غیرذوی العقول

غیرذی روح

غیرذی عقل

غیرذیفقار

غیرشخصی

غیرعادی (انسان)

غیرعادی بودن

غیرعلنی

غیرعملی

غیرفعال

غیرفعال سازی

غیرفعال شدن

غیرفعال کردن

غیرفلز (شیمی)

غیرفلزی

غیرقابل احتراز

غیرقابل ادراک

غیرقابل ادعای مجدد

غیرقابل ارتجاع

غیرقابل استرداد

غیرقابل استفاده

غیرقابل اطلاق

غیرقابل اطمینان

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "غ" - فارسی به انگلیسی