لاستیک خام

لاستیک رویی

لاستیک مانند

لاستیک مصنوعی

لاستیک موج دار

لاستیک موج دار برای ته کفش

لاستیک پای در

لاستیک کرپ

لاستیکی

لاستیکی کردن

لاسی

<hr> مترادف لاسیدن : عشقبازی، لاس زدن، ملاعبه

مترادف لاسیدن : عشقبازی، لاس زدن، ملاعبه

لاسیدن

<hr> مترادف لاش : جسد، جنازه، نعش، جیفه، لاشه، لش، مرده، کالبد، اندک، قلیل، ناچیز، بی اعتبار، بی مقدار، پست، دنی، فرومایه، تاراج، چپاول، غارت، یغما

مترادف لاش : جسد، جنازه، نعش، جیفه، لاشه، لش، مرده، کالبد، اندک، قلیل، ناچیز، بی اعتبار، بی مقدار، پست، دنی، فرومایه، تاراج، چپاول، غارت، یغما

لاش

لاش (خودمانی)

لاش (عامیانه)

لاش کردن

لاش گذاشتن

لاشبرگ

لاشبرگ افزودن

لاشبرگ(باغداری و گلکاری)

<hr> مترادف لاشخور : رخمه، کرکس، لاشه خوار، مرده خوار، مفتخور

مترادف لاشخور : رخمه، کرکس، لاشه خوار، مرده خوار، مفتخور

لاشخور

لاشخور (جانور)

لاشخوری کردن

لاشریک

<hr> مترادف لاشه : جسد، میت، نعش، جیفه، لاش، مرده، مردار، اندام، تن، کالبد

مترادف لاشه : جسد، میت، نعش، جیفه، لاش، مرده، مردار، اندام، تن، کالبد

لاشه

لاشه (مزاح آمیز)

لاشه (مزاحآمیز)

لاشه اتومبیل

لاشه اسب

لاشه برات

لاشه خوار

لاشه ها

لاشه کشتی

لاشک

لاشی

لاشیئی

لاط

<hr> مترادف لاطائل : بی سود، بی فایده، بیهوده، مهمل، ناسودمند

مترادف لاطائل : بی سود، بی فایده، بیهوده، مهمل، ناسودمند

لاطائل

<hr> مترادف لاطائلات : اباطیل، ترهات، مزخرفات، مهملات

مترادف لاطائلات : اباطیل، ترهات، مزخرفات، مهملات

لاطائلات

لاطار

لاطارگذاشتن

لاطایل (عامیانه)

لاطری

<hr> مترادف لاعلاج : لاجرم، مجبور، ناچار، ناگزیر <hr> برابر پارسی : بی درمان

مترادف لاعلاج : لاجرم، مجبور، ناچار، ناگزیر برابر پارسی : بی درمان

لاعلاج

<hr> مترادف لاعلاجی : استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری

مترادف لاعلاجی : استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری

لاعلاجی

<hr> مترادف لاغ : شوخی، ظرافت، مطایبه، هرز، هزل، سرور، شادی، نشاط، تزویر، حیله، فریب، فسوس، مکر، بافه، دسته

مترادف لاغ : شوخی، ظرافت، مطایبه، هرز، هزل، سرور، شادی، نشاط، تزویر، حیله، فریب، فسوس، مکر، بافه، دسته

لاغ

<hr> مترادف لاغر : باریک، ضعیف، غث، کم جثه، منهوک، نازک، نحیف، نزار <hr> متضاد لاغر : چاق، سمین، فربه <hr> برابر پارسی : نزار

مترادف لاغر : باریک، ضعیف، غث، کم جثه، منهوک، نازک، نحیف، نزار متضاد لاغر : چاق، سمین، فربه برابر پارسی : نزار

واژه های حرف "ل" - فارسی به انگلیسی