<hr> مترادف ناجور : آشفته، بی تناسب، بی قواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکسان <hr> متضاد ناجور : یکسان

مترادف ناجور : آشفته، بی تناسب، بی قواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکسان متضاد ناجور : یکسان

ناجور

ناجور (عامیانه)

ناجور بودن

ناجور در مسابقه

ناجور در مورد ازدواج

ناجور شدن

ناجور پهلو (هندسه)

ناجور کردن

ناجوری

<hr> مترادف ناجی : رهایی بخش، منجی، نجات بخش، نجات دهنده <hr> برابر پارسی : رهایی یابنده، رهایی یافته، یاری دهنده

مترادف ناجی : رهایی بخش، منجی، نجات بخش، نجات دهنده برابر پارسی : رهایی یابنده، رهایی یافته، یاری دهنده

ناجی

ناجی (عامیانه)

ناجی موعود

ناحاذق

<hr> مترادف ناحق : باطل، دروغ، غیرعادلانه، کذب، ناراست، ناروا، ناصواب <hr> متضاد ناحق : بحق، حق <hr> برابر پارسی : بیداد، بیهوده، دروغ، ناروا، ناسزا

مترادف ناحق : باطل، دروغ، غیرعادلانه، کذب، ناراست، ناروا، ناصواب متضاد ناحق : بحق، حق برابر پارسی : بیداد، بیهوده، دروغ، ناروا، ناسزا

ناحق

<hr> مترادف ناحیه : ارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه <hr> برابر پارسی : کرانه، سوی، بخش

مترادف ناحیه : ارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه برابر پارسی : کرانه، سوی، بخش

ناحیه

ناحیه انتخابات

ناحیه انحصاری از نظر گروه اوباشان شهری

ناحیه ای

ناحیه باراندازها

ناحیه بندی کردن

ناحیه بورگاندی

ناحیه بوهم

ناحیه تحت تاثیر جزر و مد

ناحیه تحت سرپرستی اسقف

ناحیه تحت سرپرستی بازرس

ناحیه تحت پوشش

ناحیه حاصلخیز

ناحیه حفاظت شده

ناحیه حیاتی

ناحیه دارای حرارت و تابشگری شدید

ناحیه دارای زغالسنگ

ناحیه دارای فشار بارومتری کم (هواشناسی)

ناحیه درون شعاع

ناحیه رزمی

ناحیه زیرسرپرستی اسقف

ناحیه سر حدی

ناحیه شهر واشنگتن

ناحیه فرعی

ناحیه فلاندر

ناحیه لورن

ناحیه مرزدار

ناحیه منجمد (جغرافی)

ناحیه ناآرام

ناحیه ناحیه

ناحیه نفوذی

ناحیه نورماندی

ناحیه ورود ممنوع

ناحیه پر گرد و خاک

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی