نازیست زایی

نازیستمند

نازیسم

<hr> مترادف ناس : آدم، انسان، انس، بشر، مردم، انفیه <hr> برابر پارسی : مردم، مردمان

مترادف ناس : آدم، انسان، انس، بشر، مردم، انفیه برابر پارسی : مردم، مردمان

ناس

ناساخته

ناساری (بیماری)

<hr> مترادف ناساز : نابجا، ناسنجیده، نامناسب، ناموزون، ناهمگون، آشفته، نامرتب، بدخلق، ناسازگار، بداحوال، بیمار، مریض <hr> متضاد ناساز : بساز، سازگار

مترادف ناساز : نابجا، ناسنجیده، نامناسب، ناموزون، ناهمگون، آشفته، نامرتب، بدخلق، ناسازگار، بداحوال، بیمار، مریض متضاد ناساز : بساز، سازگار

ناساز

ناسازشگر

ناسازمند

ناسازه

ناسازه وار

ناسازوار

ناسازواری

<hr> مترادف ناسازگار : عنید، منافی، ناجور، ناساز، نامانوس، نامتجانس، نامتناسب، نامساعد، ناملایم، ناموافق، ناموزون، ناهنجار، نقیض <hr> متضاد ناسازگار : سازگار، متجانس

مترادف ناسازگار : عنید، منافی، ناجور، ناساز، نامانوس، نامتجانس، نامتناسب، نامساعد، ناملایم، ناموافق، ناموزون، ناهنجار، نقیض متضاد ناسازگار : سازگار، متجانس

ناسازگار

ناسازگار (روان شناسی)

ناسازگار بودن

ناسازگار بودن به شدت

ناسازگار(روان شناسی)

ناسازگارانه

<hr> مترادف ناسازگاری : عدم تجانس، عدم تفاهم، عدم سازش، ناسازش، ناسازواری، ناهمگونی، اختلاف، تباین، مغایرت، منافات، دورویی، نفاق <hr> متضاد ناسازگاری : سازگاری

مترادف ناسازگاری : عدم تجانس، عدم تفاهم، عدم سازش، ناسازش، ناسازواری، ناهمگونی، اختلاف، تباین، مغایرت، منافات، دورویی، نفاق متضاد ناسازگاری : سازگاری

ناسازگاری

ناسازگانی

ناسازی

ناسازی (موسیقی)

ناسالارگرایی

ناسالاری

<hr> مترادف ناسالم : بیمار، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست، ناخوش، فاسد، ناپاک، نادرست <hr> متضاد ناسالم : سالم <hr> برابر پارسی : بیمار، نابکار، ناسازگار

مترادف ناسالم : بیمار، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست، ناخوش، فاسد، ناپاک، نادرست متضاد ناسالم : سالم برابر پارسی : بیمار، نابکار، ناسازگار

ناسالم

ناسالم (عامیانه)

ناسالم از نظر اخلاقی

ناسالم از نظر خوراک

ناسالم ازنظر تفریحات

ناسالمی

ناسامان مند

ناسامان گرایی

ناسان

ناسان اندیشی

ناسان اندیشیدن

ناسان بودن

ناسان سازی

ناسان نمایی

ناسانی

ناسانی بین

ناسانی نما

ناسترده

<hr> مترادف ناستوده : ذمیمه، نکوهیده، ناپسند، نامقبول، پست، حقیر، رذل، فرومایه <hr> متضاد ناستوده : ستوده

مترادف ناستوده : ذمیمه، نکوهیده، ناپسند، نامقبول، پست، حقیر، رذل، فرومایه متضاد ناستوده : ستوده

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی