نبراسکا

نبراسکا (ایالت)

<hr> مترادف نبرد : آرزم، پرخاش، پیکار، جدال، جنگ، حرب، رزم، ستیز، ستیزه، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، وغا <hr> متضاد نبرد : صلح

مترادف نبرد : آرزم، پرخاش، پیکار، جدال، جنگ، حرب، رزم، ستیز، ستیزه، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، وغا متضاد نبرد : صلح

نبرد

نبرد با صفوف آراسته

نبرد تن به تن

نبرد تن به تن کردن

نبرد رزم آرایی شده

نبرد سرنوشت ساز

نبرد عظیم

نبرد نهایی

نبرد نهایی (عامیانه)

نبرد هوایی

نبرد پیشه

نبرد کردن

نبردناو

نبردگاه

نبسته

نبسته (طناب)

<hr> مترادف نبش : پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه، افشاسازی، گورشکافی، استخراج

مترادف نبش : پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه، افشاسازی، گورشکافی، استخراج

نبش

<hr> برابر پارسی : گورشکافی، گورگشایی

برابر پارسی : گورشکافی، گورگشایی

نبش قبر

نبش قبر کردن

<hr> مترادف نبشته : عریضه، کتیبه، مسطور، منشور، نامه، نوشته، امریه، حکم، فرمان، تقدیر، سرنوشت، محتوم، مقدر

مترادف نبشته : عریضه، کتیبه، مسطور، منشور، نامه، نوشته، امریه، حکم، فرمان، تقدیر، سرنوشت، محتوم، مقدر

نبشته

نبشی

<hr> مترادف نبض : تپش، ضربان، جریان، سیر <hr> برابر پارسی : تپش

مترادف نبض : تپش، ضربان، جریان، سیر برابر پارسی : تپش

نبض

نبض سنج

نبض شناسی

نبض نگار

نبهرگی

<hr> مترادف نبوت : پیامبری، پیغامبری، رسالت، آگاهی دادن، خبردادن

مترادف نبوت : پیامبری، پیغامبری، رسالت، آگاهی دادن، خبردادن

نبوت

<hr> مترادف نبود : عدم، فنا، نیستی <hr> متضاد نبود : بود، هستی

مترادف نبود : عدم، فنا، نیستی متضاد نبود : بود، هستی

نبود

نبودن

نبودن ارزش های اخلاقی در اجتماع

نبودن ارزش های اخلاقی در فرد

نبودن جنگ

نبودن هدف در اجتماع

نبودن هدف در فرد

نبودن هدف دراجتماع

نبودن چیزی را احساس کردن

<hr> مترادف نبوغ : استعداد، دها، هوش <hr> برابر پارسی : هوشمندی، فرهوشی

مترادف نبوغ : استعداد، دها، هوش برابر پارسی : هوشمندی، فرهوشی

نبوغ

نبوی

نبگ (گیاه شناسی)

<hr> مترادف نبی : پیغمبر، رسول، فرستاده، مرسل، وخشور <hr> برابر پارسی : وخشور، پیامبر

مترادف نبی : پیغمبر، رسول، فرستاده، مرسل، وخشور برابر پارسی : وخشور، پیامبر

نبی

<hr> مترادف نبید : باده، شراب، صهبا، می

مترادف نبید : باده، شراب، صهبا، می

نبید

<hr> مترادف نبیذ : باده، شراب، صهبا، می

مترادف نبیذ : باده، شراب، صهبا، می

نبیذ

<hr> مترادف نبیره : فرزندزاده، نواده

مترادف نبیره : فرزندزاده، نواده

نبیره

<hr> مترادف نبیل : ذکی، زیرک، سخی، شریف، هوشمند، فاضل، بزرگوار، کبیر، نجیب

مترادف نبیل : ذکی، زیرک، سخی، شریف، هوشمند، فاضل، بزرگوار، کبیر، نجیب

نبیل

<hr> مترادف نبیه : آگاه، بزرگوار، زیرک، هوشیار، مشهور، معروف

مترادف نبیه : آگاه، بزرگوار، زیرک، هوشیار، مشهور، معروف

نبیه

<hr> برابر پارسی : یادداشت

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی