صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "گ" - فارسی به انگلیسی
گده
گدوک
گدک
گذار
گذار دایره
گذارد
گذاردن
گذاردگاه
گذارم افتاد به
گذارنده
گذارنده وجه به حساب بانکی
گذاره
گذاشت
گذاشتن
گذاشتن (عامیانه)
گذاشتن با صدای بلند و محکم
گذاشتن برپایه چیزی
گذاشتن به حساب بدهکار کسی
گذاشتن به طور یواشکی
گذاشتن در جای خود (کشتی)
گذاشتن در جعبه
گذاشتن در چمدان
گذاشتن در گنجانه
گذاشتن درون پاکت
گذاشتن زن و بچه و رفتن
گذاشتن صفحه
گذاشتن معشوق و رفتن
گذاشتن و رفتن
گذاشتن پیچ در سوراخ سرگشاد
گذاشتن چک به حساب
گذاشتن چیزی در جای عوضی
گذاشتن کلاه بر سر
گذاشتن کودک در بستر
گذاشتنی به حساب کسی
گذر
گذر با تاق ضربی
گذر باریک
گذر بند
گذر راه
گذر سر پوشیده
گذر شمال غرب
گذر ناپذیر
گذر کردن به سختی
گذرا
گذران
گذران کردن
گذران کردن با سختی
گذراندن
بیشتر