صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ی" - فارسی به انگلیسی
یکان
یکان (ریاضی)
یکان رانشگر در موشک و ناو و هواپیما
یکان زبان کامپیوتری (کامپیوتر)
یکان سنجش
یکان سنجش گرما
یکان سه بخشی
یکان ضربت (ارتش)
یکان کردن
یکان کوبش (ارتش)
یکانی
یکایک
یکبار مصرف
یکباره
یکبارگی
یکتا
یکتا پرستی
یکتا کردن
یکتاشناسی
یکتاپرستی
یکتایی
یکجا
یکجا بند نشدن
یکجا بندنشو
یکجا کردن
یکجانبه گرایی
یکجور
یکجور (تقریبا)
یکجور بودن
یکجور دیس
یکجور دیس کردن
یکجور شدن
یکجور کردن
یکجوری
یکجوری (تقریبا)
یکدانه
یکدست
یکدست از نظر رنگ
یکدست جوجه
یکدست در نیمه مایعات
یکدست شدن
یکدست صندلی
یکدست کارکردن مزاج
یکدست کردن
یکدست کردن شیر
یکدستی
یکدستی زدن
یکدفعه
بیشتر