پیشنهاد کاربران

<hr> مترادف بازنگری : بازبینی، بررسی، وارسی

مترادف بازنگری : بازبینی، بررسی، وارسی

بازنگری

بازنگری کردن

بازنگل

بازنیافت

بازه

بازه حور

بازه زمان

بازه زمانی

بازه ی زمانی

بازهای قائم

بازهوشی

<hr> مترادف بازو : بازه، ساعد، عضد مرفق ، اهرم، دسته، توانایی، قدرت، قوت، نیرو، یاور <hr> متضاد بازو : ران

مترادف بازو : بازه، ساعد، عضد مرفق ، اهرم، دسته، توانایی، قدرت، قوت، نیرو، یاور متضاد بازو : ران

بازو

بازوان

<hr> مترادف بازوبند : ساعدبند، تعویذ، دعا

مترادف بازوبند : ساعدبند، تعویذ، دعا

بازوبند

بازوبندی

بازوفیل

بازوند

بازوهای زهری جانور دریایی هیدر

بازوی افقی دکل

بازوی راست

بازوی سازنده جامعه

بازوی لنگر

بازویی

بازى بخت

<hr> مترادف بازپرس : بازجو، دادیار، قاضی، مستنطق، متهم

مترادف بازپرس : بازجو، دادیار، قاضی، مستنطق، متهم

بازپرس

بازپرس قدیم

<hr> مترادف بازپرسی : استنطاق، دادرسی، رسیدگی، سیاست، سین جیم، مواخذه، محاکمه، یرغو <hr> متضاد بازپرسی : قضاوت، حکم

مترادف بازپرسی : استنطاق، دادرسی، رسیدگی، سیاست، سین جیم، مواخذه، محاکمه، یرغو متضاد بازپرسی : قضاوت، حکم

بازپرسی

بازپس گیری

<hr> مترادف بازپسین : آخر، آخرین، واپسین <hr> متضاد بازپسین : آغازین

مترادف بازپسین : آخر، آخرین، واپسین متضاد بازپسین : آغازین

بازپسین

بازکشیدن

بازکوشش

بازگردان

<hr> مترادف بازگرداندن : بازگردانیدن، پس دادن، پس فرستادن، عودت دادن، واپس فرستادن، مسترد داشتن، رجعت دادن <hr> متضاد بازگرداندن : نگه داشتن

مترادف بازگرداندن : بازگردانیدن، پس دادن، پس فرستادن، عودت دادن، واپس فرستادن، مسترد داشتن، رجعت دادن متضاد بازگرداندن : نگه داشتن

بازگرداندن

بازگرداننده

بازگردانی

بازگردانیدن

بازگرده

بازگشایی مدارس

<hr> مترادف بازگشت : اعاده، برگشت، رجعت، عدول، عطف، عقب نشینی، عود، مراجعت، نکس

مترادف بازگشت : اعاده، برگشت، رجعت، عدول، عطف، عقب نشینی، عود، مراجعت، نکس

واژه های حرف "ب" - پیشنهاد کاربران