تریفه

تریلر

تریلوژی

تریلی

تریلینگ اج

تریلیون

تریم

تریم اسپید

ترین

ترینا

ترینر

ترینه

ترینه با

تریپ

تریپانو فوبیا

تریچه

تریک

<hr> برابر پارسی : کشباف

تریکو

تریکودرما

تریکیازیس

<hr> مترادف تز : پایان نامه، رساله، جوانه، مبحث، موضوع بحث، نهاده، نهاد، تئوری، نظریه، رای، عقیده، نظر <hr> برابر پارسی : پایان نامه

مترادف تز : پایان نامه، رساله، جوانه، مبحث، موضوع بحث، نهاده، نهاد، تئوری، نظریه، رای، عقیده، نظر برابر پارسی : پایان نامه

تز

تز دادن

تزئین صحنه نمایش

تزئین نادرست

تزئین کننده

تزئینات زائد

تزئینی

<hr> مترادف تزاحم : تصدیع، دردسر، مزاحمت، ازدحام، شلوغی

مترادف تزاحم : تصدیع، دردسر، مزاحمت، ازدحام، شلوغی

تزاحم

<hr> مترادف تزار : امپراطور روس

مترادف تزار : امپراطور روس

تزار

تزاریسم

تزبی

تزر

تزرعی

<hr> مترادف تزریق : آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه <hr> برابر پارسی : سوزن زدن

مترادف تزریق : آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه برابر پارسی : سوزن زدن

تزریق

تزریق به روش z

تزریق دارو ازراه مقعد

<hr> مترادف تزلزل : ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه، بی ثباتی، سستی، نااستواری ، اضطراب، بی تابی بی ثبات شدن، سست شدن، جنبیدن، لرزیدن <hr> متضاد تزلزل : استواری <hr> برابر پارسی : لرزه، جنبیدن، سست شدن

مترادف تزلزل : ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه، بی ثباتی، سستی، نااستواری ، اضطراب، بی تابی بی ثبات شدن، سست شدن، جنبیدن، لرزیدن متضاد تزلزل : استواری برابر پارسی : لرزه، جنبیدن، سست شدن

تزلزل

تزلزل گرفتن

تزنگ

تزه

تزه گلیپسن

تزوج ساختن

تزود

تزول

تزوک تیموری

تزوی

<hr> مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن <hr> متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

مترادف تزویج : ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ، جفت گرفتن، زناشویی کردن، همسر گرفتن متضاد تزویج : طلاق، جدایی، طلاق دادن، جدا شدن

تزویج

<hr> مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز <hr> برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

مترادف تزویر : تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیله پیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ، دروغ پردازی کردن، دورویی کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن، گول ز برابر پارسی : فریب دادن، ترفند، دورویی، فریب، نیرنگ

واژه های حرف "ت" - پیشنهاد کاربران