خاطرات

خاطرات بچگی

خاطرات عید نو روز

خاطرات کودکی

خاطرتیزتر

<hr> مترادف خاطرجمعی : آسودگی، اطمینان، بی تشویشی، اطمینان خاطر، اعتماد، راحتی، وثوق <hr> متضاد خاطرجمعی : پریشان خاطری

مترادف خاطرجمعی : آسودگی، اطمینان، بی تشویشی، اطمینان خاطر، اعتماد، راحتی، وثوق متضاد خاطرجمعی : پریشان خاطری

خاطرجمعی

<hr> مترادف خاطرخواهی : تعشق، دل بستگی، دلدادگی، شیفتگی، عشق، علاقه، علاقه مندی، محبت، مهر <hr> متضاد خاطرخواهی : بیزاری

مترادف خاطرخواهی : تعشق، دل بستگی، دلدادگی، شیفتگی، عشق، علاقه، علاقه مندی، محبت، مهر متضاد خاطرخواهی : بیزاری

خاطرخواهی

خاطرم

<hr> مترادف خاطره : حافظه، ذهن، یاد، یادبود، یادگار <hr> برابر پارسی : یادبود، یادمان، یادنامه، دل گذشت

مترادف خاطره : حافظه، ذهن، یاد، یادبود، یادگار برابر پارسی : یادبود، یادمان، یادنامه، دل گذشت

خاطره

<hr> مترادف خاطره انگیز : به یادماندنی، فراموش ناشدنی، فراموش نشدنی <hr> متضاد خاطره انگیز : فراموش شدنی

مترادف خاطره انگیز : به یادماندنی، فراموش ناشدنی، فراموش نشدنی متضاد خاطره انگیز : فراموش شدنی

خاطره انگیز

خاطره بازی

خاطره خیس

خاطره ده انگلسی

خاطره نویسی

خاطره ی به یاد ماندنی

خاطری

<hr> مترادف خاطف : خیره کننده، پرتلالو، درخشان

مترادف خاطف : خیره کننده، پرتلالو، درخشان

خاطف

<hr> مترادف خاطی : بزهکار، خطاکار، خلافکار، گناهکار، گنهکار، متخلف، مجرم، مقصر <hr> متضاد خاطی : درستکار، صالح، مصیب <hr> برابر پارسی : گناهکار، بزه کار، لغزشکار

مترادف خاطی : بزهکار، خطاکار، خلافکار، گناهکار، گنهکار، متخلف، مجرم، مقصر متضاد خاطی : درستکار، صالح، مصیب برابر پارسی : گناهکار، بزه کار، لغزشکار

خاطی

خاطیری

خاع

خاف

خافت

خافض

خافض و رافع

خافضه

خافوا

خافکوییه

خافی

<hr> برابر پارسی : شاه

خاقان

خاقانی

<hr> مترادف خال : نقطه سیاه، نقطه، لکه، نقش ورق بازی، خالو، دائی، دایی ، خاله <hr> متضاد خال : عم، عمو <hr> برابر پارسی : فند

مترادف خال : نقطه سیاه، نقطه، لکه، نقش ورق بازی، خالو، دائی، دایی ، خاله متضاد خال : عم، عمو برابر پارسی : فند

خال

خال المومنین

<hr> مترادف خال خالی : خال دار، خال مخالی

واژه های حرف "خ" - پیشنهاد کاربران