<hr> برابر پارسی : پیوندها

روابط

روابط اجتماعی

روابط اقتداری

روابط انسانی

روابط بشین و پاشو

روابط حسنه

روابط حسنه با کسی چیزی داشتن

روابط صنعتی

روابط عمومی

روات

روات ثقات

رواتی

<hr> مترادف رواج : تداول، جریان، رایج، رونق، متداول <hr> متضاد رواج : کسادی <hr> برابر پارسی : رواگ، روا، گسترده، همه گیر

مترادف رواج : تداول، جریان، رایج، رونق، متداول متضاد رواج : کسادی برابر پارسی : رواگ، روا، گسترده، همه گیر

رواج

رواج دادن

رواج داشتن

رواج و توسعه

رواج و رونق

رواج گرفتن

رواج یافتن

رواجاندن

رواجیدن

روادار

روادارى

رواداری

رواداشت

رواده

روادیان

<hr> مترادف روادید : جواز، ویزا

مترادف روادید : جواز، ویزا

روادید

روار

روارو

روارو زدن

روارو کردن

رواس

رواسا

رواسجان

رواشین

رواضع

<hr> مترادف رواق : ایوان، پیشخانه، درگاه، سایبان، سقف، هشتی <hr> برابر پارسی : پیش خانه، سایبان، مهتابی

مترادف رواق : ایوان، پیشخانه، درگاه، سایبان، سقف، هشتی برابر پارسی : پیش خانه، سایبان، مهتابی

رواق

رواقیون

<hr> مترادف روال : راه، روش، روند، سیاق، سیرت، سیره، شیوه، طریقه، طور، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار <hr> برابر پارسی : روش

مترادف روال : راه، روش، روند، سیاق، سیرت، سیره، شیوه، طریقه، طور، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار برابر پارسی : روش

روال

روال سریع

روال کاری

رواله

روامد

روامند

روامهران

<hr> مترادف روان : رقیق، سیال، مایع، جاری، ساری، متداول، جان، روح، نفس، سلیس، شیوا، راهی، روانه، عازم، لینت، نرمی <hr> متضاد روان : جامد

مترادف روان : رقیق، سیال، مایع، جاری، ساری، متداول، جان، روح، نفس، سلیس، شیوا، راهی، روانه، عازم، لینت، نرمی متضاد روان : جامد

روان

روان احضارشدنی

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "ر" - پیشنهاد کاربران