عصر تاریکی

عصر جدید

<hr> برابر پارسی : پارینه سنگی

برابر پارسی : پارینه سنگی

عصر حجر

عصر حجر قدیم

عصر روشنگری

عصر طلایی

عصر عاشورا

عصر معروف کارتونی

عصر نبوی

عصر ها

عصر و دوره

عصر و زمانه

عصر چیرگی

عصر ژاکوب

عصر یخ یا دوره یخبندان

<hr> برابر پارسی : خوراک پس از نیمروز

برابر پارسی : خوراک پس از نیمروز

عصرانه

عصرت الله

عصریه

عصعص

عصف

عصفر

<hr> مترادف عصفور : گنجشک

عصفور

عصفوره

عصلش

<hr> مترادف عصمت : پارسایی، پاکدامنی، پاکی، عفت، ناموس، نجابت، بازداشتن، منع

مترادف عصمت : پارسایی، پاکدامنی، پاکی، عفت، ناموس، نجابت، بازداشتن، منع

عصمت

عصمت کلی

عصمتی

عصی

عصی الراعی

<hr> مترادف عصیان : تمرد، خودسری، سرپیچی، سرکشی، شورش، طغیان، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری <hr> متضاد عصیان : اطاعت، طاعت، فرمانبرداری <hr> برابر پارسی : سرکشی، سرپیچی، گردنکشی

مترادف عصیان : تمرد، خودسری، سرپیچی، سرکشی، شورش، طغیان، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری متضاد عصیان : اطاعت، طاعت، فرمانبرداری برابر پارسی : سرکشی، سرپیچی، گردنکشی

عصیان

عصیان زده

عصیان کردن

عصیانگری

عصیب

<hr> مترادف عصیر : آب، افشره، شیره، عصاره، فشرده

مترادف عصیر : آب، افشره، شیره، عصاره، فشرده

عصیر

عضاب

عضدیه

عضله درد

عضله دوقلو

عضمت

<hr> مترادف عضو : آلت، اندام، ابوابجمعی، جزو، کارمند، مستخدم، جهاز <hr> برابر پارسی : اندام، هموند، هم پیمان

مترادف عضو : آلت، اندام، ابوابجمعی، جزو، کارمند، مستخدم، جهاز برابر پارسی : اندام، هموند، هم پیمان

واژه های حرف "ع" - پیشنهاد کاربران